بحث شورای حمایت و... بحث تازهای نیست. ما پیش از این شورای ساخت داشتهایم که متأسفانه چندسالی بیشتر عمر نکرد.
روزنامه ایران:این شورا کارش این بود که بر مبنای مختصات اثر مصوبی که آماده اجرا شده بود، بودجهای را برای کمک تخصیص میداد و این تخصیص بودجه به شکل کارشناسی شدهای به تولیدکننده اثر میرسید که متأسفانه این شورا سال 89 تبدیل شد به شورایی به نام شورای حمایت که دیگر کاری به مختصات فنی و... اثر نداشت بلکه سقف و کف مبلغی را بهعنوان بودجه برای آثار نمایشی در نظر میگرفت و در نهایت هر چقدر یک کارگردان برش داشت و چانهزنیاش خوب بود از این مبلغ سهم میبرد.
این مبلغ هم عموماً نسبتی معقول با تولید نداشت و شورا تنها قطرهای در کام کسانی میچکاند که از نظر التزامات اقتصادی گیر و گرفتاریهایی داشتند و بیشک به کامشان گوارا میآمد. در کل نمیشود گفت این کار نابهجا و غلطی بود، نه. در جای خود اتفاقاً شایسته تقدیر هم شاید بود اما درغیاب بحث نگاه غیر تخصصی و کارشناسی به اثر تولیدی و پس از آن تخصیص بودجه، باعث شد که در این مسیر تصمیمات فلهای گرفته شود و همه چیز برگردد به همان قدرت چانهزنی کارگردان یا روابط و.... برخلاف این دوره، در دوره پیش از این شورای حمایت، شورای ساخت از من حتی میپرسید چه کسی قرار است بازیگر باشد و اگر بازیگر گمنام بود کمتر و اگر صاحبنام بود هم به نسبت احترام و جایگاهاش برای او دستمزد در نظر گرفته میشد. امروز این مسائل هیچ جایگاهی در تخصیص بودجه در این شورا ندارد از این نظر نه این شورا شورایی جدی است و نه حمایتاش.
باید به این نکته هم اشاره کنم: سال پیش ما تورم شدیدی در همه حوزهها، از جمله تئاتر تجربه کردیم و بعد از بازگشایی سالنها به طور عمومی بودجهای که به آثار نمایشی اختصاص دادند چیزی بود حدود20 یا 30 میلیون تومان (همین حدود) طبیعی است که این مبلغ با مخارج امروزی تولید، کفاف هیچچیز را نمیدهد حتی طراحی یک دکور ساده و مینیمال اما حرفهای. اگر در این نسبتها حمایتها را بسنجیم متوجه میشویم که عملکرد و مبالغ و... با واقعیتهای بیرونی جامعه ناهمسان است. بهعقیده من اگر قرار است جراحی جدیای به نفع بهبود وضعیت تئاتر انجام شود باید دوباره برگردیم به ساز و کار شورای ساخت. شورایی متشکل از حرفهای هایی که آثار را با وجوه حرفهایش مورد بررسی قرار میدادند و برهمین اساس هم حمایت مالی میکردند. چیزی که امروز میبینیم آن است که تمامی این مشکلات باعث شده تئاتر ما به سمت تئاتر تجاری برود که تهیهکنندگان و سرمایهگذاران آن از بازار آمدهاند تا با کلی منت سر هنرمندان، پولی که قرار بوده در بازار خرج و سودش را صید کنند در تئاتر هزینه کنند و همین میشود که تئاتر عملکرد واقعی خود را از دست میدهد و به کالایی تجاری تبدیل میشود بیآنکه اعلام شود.
تعریفی که ما از تئاتر داریم، هنری است که میتواند بر آحاد جامعه تأثیر مثبت بگذارد و افق پیش رویش را طراحی و ترسیم کند اما وقتی اثر فرهنگی کالای فرهنگی میشود چنین توقعاتی از آن منطقی است؟ یا وقتی آفرینشگر کاملاً به سرمایهگذار فکر کند چنین اتفاقی خواهد افتاد؟ مسلماً خیر. متأسفانه برداشتن یارانه دولتی از تئاتر در گذشته بدترین و غیرکارشناسیترین اقدامی بود که صورت گرفت و دولتهای بعدی هم آن را تصحیح و جبران نکردند در صورتی که اصلاح و جبرانش اصلاً کار پیچیدهای نیست.
انتهای پیام/