داستان اجرای ما در دوران کرونا اینطور شروع شد که من پیش از روی صحنه بردن دوباره «برخورد با جسم سخت» در حال تمرین نمایشی بودیم بهنام «انگزدایی» که پیشنهادی از طرف مدیرتولید و تهیهکننده دریافت کردم مبنی بر داشتن اجرایی در سالن انتظامی و قطعاً «انگزدایی» آنقدر آماده نبود که روی صحنه برود و بههمین دلیل تصمیم گرفتیم «برخورد با جسم سخت» را اجرا ببریم.
راستش قبل از شروع اجرا و روی صحنه بردن کار در سالن انتظامی، آنچنان تصور درست و حتی مثبتی از اجرا در این روزها نداشتیم و تصمیم هم داشتم تا وقتی ماجرای کرونا حل نشده اجرایی روی صحنه نبرم ولی به هر صورت با این ناامیدی کار را روی صحنه بردیم و اصلاً فکر نمیکردیم چنین استقبالی از کار بشود. تمام بلیتهای ما تا پایان 4تیرماه فروخته شده و این استقبال حتی در اجراهای گذشته و پیش از کرونا هم در کارهای من سابقه نداشت و این موضوع برای خودم هم بسیار دلگرم کننده و قابل تأمل بود. البته تلاشهای زیادی انجام دادیم تا کار را مناسب شرایط این روزها کنیم و بهعنوان مثال تغییرات زیادی در شیوه اجرایی کار تا شکل دکور و... به کار بستیم تا بتوانیم کار را بهروز شده و با جنبههای بصری و نمایشی بهتری در معرض تماشای مخاطب قرار بدهیم اما همانطور که گفتم اصلاً گمان نمیکردیم چنین استقبالی صورت بگیرد. شاید دلیل این استقبال، علاوه بر آنچه گفته شد اپیزودیک بودن کار «برخورد با جسم سخت» است که یک اپیزود آن هم طنز سادهای است که مردم براحتی با آن ارتباط برقرار میکنند و سلیقه بخشهای مختلف مخاطبین را برآورده میکند.
با همه این اوصاف، من و گروهم این اجرا را کمی مستثنی از اجراهای گذشته میدانیم و صادقانه و کوتاه اگر بخواهم بگویم این اجراهای دوران کرونا انرژی نمیدهند. تجربه عجیب و غریبی است برای من و بازیگرانم.
وقتی تماشاچی با ماسک روی صندلی نشسته و در نهایت احساس امنیت صددرصدی ندارد و... ما هم طبیعتاً آن انرژی سابق را از تماشاگر نمیگیریم. خیلی اوقات بازیگران من احساسات تماشاگر را درک نمیکنند و این باعث گنگی در اجراهای اول ما شده بود و از شبهای سوم و چهارم به بازیگرانم گفتم کار خودتان را با نهایت انرژی انجام بدهید و فکر کنید تماشاچی در سالن نیست. راه دیگری نبود. راستش من هم این روزها در اتاق فرمان سالن انتظامی با اینکه سالن از تماشاگر پر است اما کارگردانی مثل اجراهای گذشته لذت بخش نیست. نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که حال ناخوش همه تئاتریها در دوران کرونا، موضوعی است که تأثیرش را شاید کمی بعدتر در آثار نمایشی نشان بدهد. تئاتر برای ما هم شغل و حرفه است و هم علاقه و عشق.
اگر تئاتر نباشد حال ما خوش نیست و بین دوستان تئاتری این دیالوگ همیشگی وجود دارد که به هم انرژی میدهیم و میگوییم ما باید مداوم و در هر شرایطی کار کنیم چون اگر ششماه کار نکنیم و اجرا نکنیم دو سال عقب میافتیم. کسانی مثل من برای این دو سال باید پنج سال تلاش کنند تا آن حس و حال و کشفوشهود و بزرگتر شدن روحمان در این مدت متوقف بوده و هر کاری هم که کرده باشیم برایمان جایگزین تئاتر نیست. حتماً بعد از این دوران کرونا هم بزرگترهای تئاتر میآیند و سالنها را در اختیار میگیرند و بعید بهنظر میرسد برای ما جوانترها، آنچنان جایی پیدا شود؛ پس این روزها با همه سختی غنیمت است.