روزنامه ایران: چند قدم به عقب رفت، دوید و پرید اما نتوانست شاخه را بگیرد. سپس با شمارش سه، دوباره به بالا پرید، اما بازهم موفق نشد. او بارها و بارها برای گرفتن میوه لذیذ تلاش کرد اما هربار ناکام میماند تا بالاخره مجبور شد آن را رها کند. پس سرش را بالا گرفت و گفت: «مطمئنم که ترش هستند.» در ادبیات اصطلاحاً به این رفتار «انگورهای ترش» میگویند که برآمده از یکی از مکانیزمهای دفاعی در روانکاوی با عنوان توجیهسازی یا دلیل تراشی است. این مکانیزم دفاعی اولین بار در سال 1908 توسط ارنست جونز، عصب شناس و روانکاو ولزی مطرح شد تا نشان دهد که افراد چگونه انگیزههای ناخودآگاه خود را شکل میدهند. او دلیل تراشی را بهعنوان توضیحی ظاهراً قابل قبول اما اساساً نادرست برای توجیه اعمال غیرمنطقی خود برای دیگران تعریف و اصطلاح فرار را برای توصیف این مکانیزم انتخاب کرد. به این ترتیب، در طول یک قرن اخیر تعاریف گوناگونی از این مکانیزم دفاعی صورت گرفت؛ یکی از تازهترین تعاریف را دکتر نیل برتون روانپزشک و فیلسوف انگلیسی در مقالهای درخصوص این مکانیزم دفاعی نوشت: «دلیل تراشی مکانیزمی است برای استدلالهای ضعیف و یا غیرواقعی، آن هم به منظور دور زدن چیزی که پذیرش آن دشوار است یا دلپذیرتر به نظر میرسد.» دشوار بودن پذیرش همان «انگورهای ترش» میشود اما دلپذیر به نظر رسیدن آن در تعاریف جدید با عنوان «لیموهای شیرین» شناخته میشود که این اصطلاح شکل دوم دلیل تراشی میباشد. به عقیده دکتر برتون، مثلاً اگر روباه بگوید که باغهای دیگر، انگورهای بهتری از اینجا دارند، یعنی که او از دلیل لیمو شیرین استفاده کرده است. از این رو، این دلیل تراشیها در روابط و یا رویدادهای زندگی افراد نیز ممکن است به طور مکرر رخ بدهد.
به طور مثال زمانیکه شخصی توسط دیگری در یک رابطه عاطفی طرد شده ممکن است با خود بگوید:«همان بهتر شد که نشد چون آدم مناسبی برای من نبود» که در این صورت او طعم انگور ترش را چشیده است. همچنین اگر بگوید که «عوضش این اتفاق باعث شد تا من فرصت بیشتری داشته باشم که به اهداف دیگر زندگیام برسم»، در اینجا او لیمو شیرین را گاز زده است. بنابراین میتوان گفت کارکرد این مکانیزم همانطور که ارنست جونز اعتقاد داشت، فرار از خویش و حقیقت یا به تعبیری دیگر خود فریبی است. در واقع فرد برای اینکه با اضطرابی که از احساس آزاردهنده ناکامی ناشی شده مواجه نشود، شروع به استفاده از این مکانیزم دفاعی برای کاهش اضطرابش میکند، مکانیزمی که مانند سایر مکانیزمهای دفاعی بهصورت ناخودآگاه یا در کمترین حد خودآگاهی صورت میگیرد. با این تفاصیل دلیل تراشی همیشه هم بد نیست. حتی پارهای از اوقات دلایل ما برای ناکامی هایمان نیز میتواند قابل قبول و اساساً منطقی باشد تا نه طعم انگور ترش را بدهد و نه مزه لیمو شیرین را. ضمن اینکه حتی میتواند برای تاب آوردن برابر اضطراب های ناشی از ناکامی، التیام بخش هم باشد. با اینحال اگر استفاده از این مکانیزم بدل به عادت شود، آن وقت فرد در یک دور تسلسل استیصال برای سازگاری با واقعیت قرار میگیرد که به دوری از خویش و سرانجام گرفتاری در باتلاق سردرگمی میانجامد. بنابراین برای آگاهی بیشتر و یافتن زیراییهای این تعارضات و تنشهای درونی که غالباً ریشه در ناخودآگاه دارند، میبایست به هزارتوی قلمرو مهآلود این ادله و چراییهایش سفر کرد. به هر روی، ماهیان نیچه و روباه و انگور ازوپ، هر دو مصداق بارزی از دلیل تراشی هستند که انگار با یک ضرب المثل مشهور نیز سنجاق خوردهاند: «گربه دستش به گوشت نمیرسه میگه بو میده.» اما این بار شما بگویید: دلیل تراشی گربه با طعم انگور ترش است یا لیمو شیرین؟ اگر انگور ترش باشد، لیمو شیرین آن چگونه خواهد بود؟ و اساساً ادله منطقی درست برای ناکامی او میتواند چه باشد؟ پاسخ به این سؤالات یعنی یافتن زیراییهای همان چراییها، چراییهایی که ادله، برایش تراشیده شدهاند.