بیش از 100 بار خواستگاری رفته است آن هم خواستگاری یک نفر. دختری که 32 سال ماند تا بالاخره جواب «بله» را خانوادهاش به خواستگار سمج بدهند. کیومرث تیموری امسال 50 ساله شده است. از 18 سالگی پایش را توی یک لنگه کفش کرد که دخترعمهاش را میخواهد اما خانواده عمه راضی به این وصلت نبودند.
32 سال عشق و نرسیدن به یار، کیومرث را پیر کرده است. او حتی بخاطر دخترعمهاش 35 روز به زندان رفته است چراکه شوهرعمه و پسرانش راضی به این وصلت نبودند.
وقتی به کیومرث زنگ میزنم آنقدر شاد و قبراق است که از صدایش میشود فهمید. انگار دنیا را به او دادهاند. توی دلش قند آب شده؛ او حالا شادترین مرد دنیاست. وقتی به او تبریک میگوییم، دعوتمان میکند به جشن عروسی که قرار است همین جمعه در روستای «بره کلک کشماهور» کوهدشت لرستان برگزار شود.
«آقای خبرنگار بخدا قسم از روزی که جواب بله رو از خانواده همسرم شنیدم انگار همه دنیا رو به من دادن. من 32 سال آزگار منتظر چنین روزی بودم. وقتی بار اول جواب نه رو شنیدم دست از خواستگاری نکشیدم. تا به حال دستکم 100 بار خواستگاری رفتم. بزرگان روستا که برام خواستگاری میومدن همشون از دنیا رفتن ولی من ناامید نبودم. میدونستم یک روزی بالاخره به عشقم میرسم. آخر همین هم شد.
چند هفته پیش حاجآقا محمدی امام جمعه مسجد روستا گفت توی خواب دیده که برام جواب بله رو گرفته. چند روز بعد با ریشسفیدهای روستا و چندتا روستای دیگه و شهر کوهدشت رفتیم خواستگاری. فکر کنم 200 نفر آدم اومده بود. اونجا آنقدر به برادر بزرگ خانمم اصرار کردن که بالاخره با این وصلت موافقت کرد.»
از او میپرسم آیا در طول این 32 سال دختر مورد علاقهاش یا خودش از این روند خسته نشدهاند یا اینکه به فکر ازدواج بیفتند؟ کیومرث صدایش را صاف میکند و با صدای بلندتری جواب میدهد: «اصلا و ابدا. دخترعمهام به آتش عشق من سوخت و به کسی جواب بله نداد. من هم گفتم حتی یک روز از زندگیم مونده باشه باید به عشقم برسم. حتی چند باری به من پیشنهاد شد که با فلان دختر ازدواج کنم ولی به یک تار موی دختر عمه را به هزارتا دختر دیگه نمیدم چراکه من عاشق او هستم.»
کیومرث وضع مالی خوبی ندارد. او با ماشین مسافرکشی و بهار و تابستان هم سر زمین کشاورزی میکند. قرار است در همان روستا بماند حتی با همین درآمد اندک! وی در این باره میگوید: «درست است که پول به زندگی بهتر کمک میکنه ولی به نظر من خوشبختی نمیاره. من الان خوشبختترین آدم روی زمین هستم و همسر به این شرایط راضی است چراکه ما بعد از 32 سال به هم رسیدیم. همین که به همدیگه رسیدیم از هزار میلیارد پول با ارزشتره. به خدا قسم الان فکر نمیکنم 50 ساله هستم، مثل یک جوان 18 ساله پر از انرژی شدم. خدا مرا دوست داشت که گذاشت چنین روزی رو ببینم.»