سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در گفتگویی مفصل و اختصاصی با شبکه تلویزیونی المیادین به بررسی تحولات منطقه پرداخت.
مشروح گفتگوی شبکه تلویزیونی المیادین با مقدمهای که غسان بن جدو مدیر این شبکه و مجری گفتگو با دبیر کل حزب الله لبنان قرائت کرد آغاز شد. بن جدو در متن ابتدایی ضمن انتقاد از توافقنامههای عادی سازی روابط با رژیم اشغالگر، به سالگرد شهادت سرداران شهید قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس اشاره کرد و اظهار داشت، گذشت زمان خواهد گفت شهید قدس برای آزادگان جهان چه کرد، بغداد، تکریت، اعظمیه و کاظمین، گواه خدمات او هستند، سوریهی سربلند با مردمی بزرگ در این زمینه شاهد است، منطقه ضاحیه لبنان گواه است و میدانهای عربی مخالف با تجاوزات (دوستان) عرب شاهدند که درباره فعالیتهای انساندوستانه، میدانی و راهبردی حاج قاسم چه میگوییم. از آنچه که درباره همراه همیشگیش یعنی حاج ابومهدی المهندس میگوییم آگاهند، فردی که تا عمق وجودش مبارزی علیه اشغالگران و تروریستها بود، مبارزی که تا آخرین نفس حامی امت و فلسطین بود. حاج قاسم و ابومهدی با زندگی و شهادتی شایسته، تا آخرین لبخند استوار و مقاوم بودند، اما فریبکارٍ بازنده که سال را با ترور و با جنایت قتل این سرداران آغاز کرده بود، در برابر مردم بازنده شد و انتخابات را واگذار کرد. در ادامه گمراهانی با توافقات عادی سازی به سوی او شتافتند، اینان شرکای او در جنایتند.
غسان بن جدو این گفتگو را با سئوال زیر آغاز کرد، آیا همزمان با تنش افروزیهای اسرائیل، هشدار جنابعالی درباره خطرات ترامپ در روزهای اخیر ریاستش، همچنان به حال خود باقیست، به ویژه اینکه سخن درباره وقوع دورانی از تنش، جنون و حتی دورانی از ماجراجوییها و ترورهاست؟
سید حسن نصرالله: به شما و همه بینندگان سلام و عرض ادب دارم، سالگرد تولد حضرت مسیح (ع) و آغاز سال نوی میلادی را به تمام مسیحیان و مسلمانان جهان به ویژه مردم لبنان تبریک میگویم و امیدوارم سالی متفاوت از سالهای گذشته داشته باشیم. از این فرصت استفاده میکنم و یادآور میشوم که تا چند روز دیگر اولین سالگرد شهادت سرداران بزرگ یعنی حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی المهندس را شاهد خواهیم بود. به همین مناسبت سخنان من متوجه همگان به ویژه خانوادههای شریف آنان و دیگر خانوادههای شهدای ایرانی و عراقی است که عزیزانشان همراه این دو عزیز به شهادت رسیدند. بر حسب عادت در یادبود شهدا، تبریک و تسلیت میگوییم، تبریک به خاطر فیض عظیم شهادت و تسلیت به خاطر از دست دادن عزیزان. اما درباره سئوال شما باید بگویم اطلاعاتی وجود دارد که ثابت میکند دونالد ترامپ یا دشمن اسرائیلی، در روزهایی که تا بیستم ژانویه در پیش است، البته اگر کاخ سفید را تحویل دهند و تخلیه کنند- اقدامی انجام خواهند داد. البته هیچ کس در این زمینه اطلاعات موثق و تایید شده ندارد، اما تحلیلها و ارزیابیها از شخصیتهایی اینگونه که به انواع جنون مثل جنون خودبزرگ بینی، جنون اظهار نظر و جنونهای دیگر مبتلا هستند، چنین است. به ویژه اینکه این دیوانه در حال حاضر به شدت عصبانی است و باید او را دیوانه خشمگین خواند، با این شرایط همگان احتمال انجام اقداماتی را که شما بدان اشاره کرده اید، بعید نمیدانند. البته این موضوع تنها خطری برای آنانی که خارج از آمریکا هستند، نیست یعنی تنها خطری برای ایران، لبنان، فلسطین یا دیگر مناطق نیست بلکه در داخل آمریکا نیز مقامات عالی هر دو حزب، نگران رفتاری هستند که در روزهای آینده ممکن است از این رئیس جمهور دیوانه و خشمگین سر بزند. به همین دلیل ما نیز نمیتوانیم چنین پیش بینیهایی را رد کنیم، اما باور دارم آنچه تا الان در این باره گفته شد در چارچوب تحلیل و ارزیابی است نه آنکه تابع اطلاعات موثق باشد. اینکه چنین کاری خواهند کرد یا نه، آیا رفتارشان نوعی جنگ روانی است یا با توجه به نزدیک بودن سالگرد شهادت سرداران، ناشی از وجود فشارهای روانی بر روی خودشان است؟ از تحلیلهایی است که میتوان همه آنها را وارد دانست. طبیعی است ما در محور مقاومت باید در این اندک زمان باقی مانده هوشیار و دقیق باشیم تا نتوانند مواضع ما را به شیوهای هدف قرار دهند که از جانب ما حساب شده نباشد. البته مقصود من رویاروییای است که زمانش را آنان تعیین میکنند وگرنه رویارویی، روزی رخ خواهد داد. سخن ما اکنون رویارویی در این زمان مشخص است.
بن جدو: یعنی وقتی ما به برخی از یافتهها و اطلاعات تکیه میکنیم، در مییابیم آمریکا، به ویژه اسرائیل، درباره تنشهای احتمالی مبالغه کرده اند، مثلا کوخاوی و نتانیاهو و دیگران تهدیداتی داشته اند
سید حسن نصرالله: وقتی میشنویم اسرائیلیها تهدید میکنند و صدایشان را بلند کرده اند باید بدانیم پشت این تهدیدات، اقدام واقعی و حقیقی وجود ندارد.
بن جدو: آیا برداشت شما چنین است؟
سید حسن نصرالله: بله، چنین است، البته این سخن به این معنی نیست که ما آماده نباشیم، ما به صورت عملی در طول بیست و چهار ساعت در همه میادین آماده ایم و احتیاط در دستور کار ماست، اما وقتی شاهد جنجال و هیاهوی رسانهای شدیدی هستیم، برداشت من این است که این هیاهو، نوعی جنگ روانی و اقدامی بازدارنده در قبال گروههای مقاومت است تا در فکر اقدام خاصی نباشند.
بن جدو: دیدار اخیر مارک میلی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا از اراضی اشغالی، با چه هدفی انجام شد، آیا فقط برای رایزنی و مشورت بود؟
سید حسن نصرالله: ما داریم ارزیابی خودمان را بیان میکنیم نه آنکه درباره اطلاعات و اخبار سخن بگوییم، سفر او به ماهها و سالهای آینده ارتباط دارد، در آمریکا دولت ترامپ میرود و دولتی جدید میآید، این دولت جدید تا به الان در اظهار نظرهایش چنین گفت که در موضوع فلسطین و حل درگیریهای اسرائیلی -فلسطینی یا اسرائیلی -عربی سیاستی دارد که تا حدودی متفاوت با سیاستهای دولت کنونی است، یعنی در برخی امور متفاوت از دولت ترامپ است مثلا میگوید راه حل تشکیل دو کشور مستقل را تایید میکند در شرایطی که در دوران ترامپ چنین نبود، یا آنکه مواضعی درباره بندهای طرح معامله قرن دارد که دیدگاهی متفاوت با رویکرد دولت ترامپ است، سخن از بازگشت دولت بایدن به توافقنامه هستهای ایران است که این موضوع اسرائیلیها و خیلی از غیر اسرائیلیها را نگران کرده است، پس میتوان چنین برآورد کرد که کابینه اسرائیل از دولت جدید آمریکا نگرانیهایی دارد، آنکه به اینجا آمد رئیس ستاد مشترک است نه وزیر دفاع یا وزیر امور خارجه، چون همه این وزیران میروند و معمولا رئیس ستاد مشترک با روی کار آمدن دولت جدید در سمتش باقیست، مگر اینکه رئیس جمهور جدید تصمیم بگیرد کس دیگری را جانشین او کند. به نظر من او حامل پیام از سوی ترامپ نبود بلکه حامل پیام بایدن بود تا به اسرائیلیها درباره دولت بعدی اطمینان دهد.
بن جدو: یعنی اطلاعات خاصی درباره لبنان، سوریه، عراق و ایران ندارید که ممکن است در روزهای آتی اتفاقاتی بیفتد؟ موضوع تنها درباره امکان انتقامجویی ترامپ نیست بلکه هدف دگرگون کردن معادلات است، یعنی ائتلاف جنگ- البته اگر این تعبیر را بپسندید- شرایطی دارد که نیاز دارد کاری انجام دهد، به ویژه اینکه معتقد است شما در موضع ضعف قرار دارید.
سید حسن نصرالله: چنین نیست، اما رسانهها و مطبوعات شرایط را گونه دیگری جلوه میدهند یا میتوان گفت این کار رسانهها بخشی از جنگ روانی است تا شرایط را به گونهای که اشاره کرده اید جلوه دهند، آنان میدانند واقعیتها چیز دیگری است، واقعیت میدانی، نظامی، امنیتی، مردمی و سیاسی آنگونه که اشاره کرده اید نیست و من در این گفتگو به صورت مفصل به این موضوع اشاره خواهم کرد، شما از وجود اطلاعات دقیق پرسیدید، درست است که اطلاعات دقیقی وجود ندارد. میتوان به موارد زیادی از دوستان به ویژه دوستان امنیتی اشاره کرد که از امکان ترور فلان و بهمان میگویند، اما ارزیابی فردی من این است که اگر دقیق باشیم باید بگوییم هر آنچه در این زمینهها بیان میشود تنها در حد ارزیابی و پیش بینی البته از نوع منطقی است و هیچ کس در این زمینهها اطلاعات دقیقی در اختیار ندارد.
سید حسن نصرالله در ادامه مصاحبه با این شبکه گفت: حتی آنچه که مدتی پیش در اینجا درباره هلی برن نیرو در منطقه الجیه در ساحل بیان شد و در مطبوعات در این باره نوشتند، اطلاعات ما نشان میدهد که چنین چیزی رخ نداد. زمانی که این موضوع را در بعضی مطبوعات قرائت کردم، با اینکه به طور معمول، اطلاعات را به صورت دائم و دقیق پیگیری میکنم، با برادران و طرفهای ذیربط که با دقت همه این مساحتها را زیر نظر دارند تماس گرفتم و گفتند چنین چیزی رخ نداده است. اینکه این مطالب بر اساس یک منبع مشخص نوشته شده بود، دقیق بود یا دقیق نبود؟ ما در مرزهای فلسطین اشغالی، شاهد آن هستیم که اسرائیلیها با احتیاط شدید و نگرانی شدید عمل میکنند و هنوز روی ”یک و نیم پا“ میایستند. (کنایه از آماده فرار). با توجه به این شرایط، به نظر نمیرسد که اقدامی صورت داده باشند. بله، هر روز میشنویم که میگویند اگر کاری انجام دهید، اگر سربازی را بکشید، اگر حمله کنید، کارهایی انجام خواهیم داد و پاسخ ما اینطور و آنطور خواهد بود. یعنی هنوز درباره عکس العمل به اقدامی سخن میگویند که ممکن است مقاومت انجام دهد. هنوز شواهدی نداریم که اقدام مستقیم میدانی صورت میگیرد.
نصرالله در پاسخ به این سوال که آیا طرفی به شما هشدار داده است که ممکن است شخص شما را هدف قرار دهند؟ افزود: طرفهای مختلف، به ویژه اخیرا. به طور کلی، این فضا پس از به شهادت رسیدن حاج قاسم ایجاد شد. در همه محور مقاومت و در کشورهای مختلف و در طرفهای مختلف این فضا ایجاد شد که در مرحله آینده بر من تمرکز خواهند کرد. این مسئله طبیعی است. من حتی پیش از شهادت حاج قاسم هم در این جو قرار داشتم. زمانی که حاج قاسم به اینجا میآمد و با یکدیگر دیدار میکردیم، او همواره به من تاکید میکرد که درباره وضع خودت و امنیت خودت، هوشیار باش. اخیرا به ویژه در آستانه انتخابات آمریکا، تاکید زیادی وجود داشت که او (ترامپ) همانطور که به برگهای برنده سیاسی نیاز دارد تا از آنها در انتخابات استفاده کند، ممکن است به برگهای برنده امنیتی هم نیاز پیدا کند که یکی از آنها اجرای عملیات ترور است. گفتند که در فهرست اهداف هم، من قرار دارم. پس از انتخابات آمریکا هم گفته شد که باید تا ۲۰ ام ژانویه احتیاط کنیم. البته ما حتی پس از ۲۰ ژانویه هم محتاط خواهیم بود. به اعتقاد من، اجرای چنین عملیاتی فقط به حضور ترامپ یا رفتن او ارتباط ندارد و اجرای چنین عملیاتی مطرح است.
سید حسن نصرالله در پاسخ به این سوال که آیا شما ممکن است هدف عملیات ترور آمریکا هم قرار بگیرید؟ پاسخ داد: هم آمریکا و هم اسرائیل. فقط هم من نیستم، بلکه درباره دیگر فرماندهان حزب الله هم همینطور است.
سید حسن نصرالله در پاسخ به این سوال که چرا آمریکا به دنبال هدف قرار دادن شماست؟ افزود: درباره (ترور) حاج عماد که رحمت خدا بر او باد، بر اساس اطلاعات و شواهد مشخص شد و حتی در رسانهها هم گفته شد که عملیات مشترک آمریکایی- اسرائیلی بود. فقط عملیات آمریکایی یا فقط عملیات اسرائیلی نبود. هدف قرار دادن فرماندهان حزب الله هدف مشترک آمریکا و اسرائیل است. من میتوانم این را هم اضافه کنم که هدف مشترک آمریکا، اسرائیل و عربستان است. زیرا موضوع فقط نبرد با اسرائیل نیست، بلکه مسئله برنامه سلطه جویانه آمریکا در منطقه و همه کسانی است که در برابر این برنامه میایستند و آن را به چالش میکشند و برای ناکام گذاشتن آن تلاش میکنند یا در تحمیل شکست به آن سهیم هستند. ما مسئله را در این چارچوب میبینیم.
سید حسن نصرالله در پاسخ به این سوال که آیا عربستان، دیگران را به ترور شما تشویق میکند؟ گفت: از مدتها پیش. حداقل از زمان آغاز جنگ تجاوزگرانه و ظالمانه علیه یمن.
سید حسن نصرالله در پاسخ به این سوال که بر اساس تحلیل میگویید یا بر اساس اطلاعات؟ گفت: بر اساس اطلاعات میگویم. به من از بعضی منابع گفته شد- البته نمیتوانم بگویم که این طرفها چه کسانی هستند- در نخستین سفر محمد بن سلمان به آمریکا پس از انتخاب ترامپ و در دیداری که در آنجا برگزار شد، یکی از پروندههایی که تلاش میکرد موافقت آمریکا را جلب کند و آمریکا این عملیات را اجرا کند، عملیات ترور من بود. در آن زمان، پس از سفر محمد بن سلمان و بازگشت او، چند طرف برای من هشدار فرستادند که چنین رویکردی وجود دارد. البته این اطلاعات اضافه شد که آمریکاییها گفتند این اقدام را به اسرائیلیها واگذار خواهند کرد. در بحثهایی که صورت گرفته بود و گفته بودند که ترور فلانی ممکن است باعث وقوع جنگ شود، سعودیها پاسخ داده بودند که آمادگی دارند همه هزینه جنگ را پرداخت کنند. اگر تاوان قتل فلانی، وقوع جنگ باشد. آنها پول دارند. همانطور که ترامپ درباره آنها میگوید. ترامپ ارباب آنهاست و بهتر آنها را میشناسد و گفت آنها چیزی جز پول ندارند؛ بنابراین این فرضیه برای ما یک فرضیه واقعی است. در آن زمان اینطور به ما گفته شد که آمریکاییها با درخواست سعودیها موافقت کردند.
غسان بن جدو مجری المیادین گفت: ”من الان میتوانم نتیجه بگیرم که شما پنج سال است به درخواست سعودیها و با موافقت آمریکا هدف ترور قرار دارید و قرار است اسرائیل آن را اجرا کند.“
نصرالله گفت: این اطلاعاتی است که ما داریم و مدت هاست بر اساس آن عمل میکنیم.
غسان بن جدو گفت: ”این اطلاعات بسیار مهم است و نخستین بار است که گفته میشود. من شخصا غافلگیر شدم. از شما نمیخواهم اسامی این طرفها را ذکر کنید، اما طرفهای دوست یا طرفهای غیردوست و غیر متحد غربی به شما این مسئله را گفتند؟ “
سید حسن نصرالله پاسخ داد: شرقی و غربی. بیش از یک طرف این اطلاعات را به ما رساند.
نصراالله در پاسخ به این سوال که آیا سعودیها میدانند، اگر در چنین مسیری حرکت کنند، چه چیزی ممکن است منتظر آنها باشد و آیا محور مقاومت برای پاسخ دادن آمادگی دارد؟ گفت: برداشت من آن است که سعودیها به ویژه در سالهای اخیر، بر اساس عقل رفتار نمیکنند، بلکه بر اساس کینه عمل میکنند. این جنگ در یمن را ببینید، بر اساس کدام عقل، کدام منطق، کدام ارزش، کدام قانون، کدام منافع و با کدام اصل ادامه دارد؟ جنگ ظالمانهای که یمنیها میگویند دو هزار و ۱۰۰ روز است ادامه دارد. فقط کینه مطرح است. بعد از این، مشکل آنها با ما، مشکل در لبنان و مشکل در منطقه است. مشکل آنها با همه جنبشهای مقاومت در منطقه است. سعودیها شریک طرحی هستند که در یک دهه اخیر در حال اجرا بوده است. همه ما میدانیم که رژیم سعودی بود که این اندیشهها را صادر کرد و تامین مالی این گروهها را برعهده داشت و سلاح در اختیار آنها قرار داد. در عراق، همه عراقیها میدانند و هنوز بعضی جوانان سعودی در زندانهای عراق حضور دارند که در دادگاههای عراق محاکمه میشوند. هزاران عربستانی، هزاران نه ۱۰۰ نه ۲۰۰ و نه ۳۰۰ نفر، بلکه هزاران عربستانی عملیات انتحاری در سالهای گذشته در عراق اجرا کردند. این عملیات علیه چه کسی بود؟ علیه مردم عادی، کودکان، زنان، افراد مسن، مساجد، حسینیهها و کلیساها، اماکن دینی و بازارها. آیا اینها یک طرح سیاسی است؟ نه ناشی از کینه است. کینهای که یک برنامه سیاسی را بر آن سوار کرده اند. به همین علت، آنها محاسبه دقیق ندارند و فکر میکنند پول دارند و با پول، همه چیز حل میشود. با همه کشتارهایی که در یمن رخ میدهد، اینطور فکر میکنند که پول دارند و آخرش این است که مجبور میشوند برای بازسازی یمن پول پرداخت کنند و غرامت بدهند و در مقابل آن خواستار تسلیم شدن در برابر سعودیها میشوند. در محلهای دیگر هم همینطور است.
سید حسن نصرالله در پاسخ به این سوال که آیا جنایت ترور شهید قاسم سلیمانی هم بخشی از برنامه سه جانبه (آمریکا، اسرائیل و عربستان) بود؟ گفت: من چنین باوری دارم. اعتقاد دارم که بله برنامه سه جانبه بود و کسانی بودند که اجرای این عملیات را تشویق کردند. اسرائیلیها و سعودیها این اقدام را تشویق کردند. ممکن است همچنین دیگران هم باشند که این اقدام را تشویق کرده باشند. به همین علت، طرفی که میتوانست این عملیات را اجرا کند و مسئولیت سنگین آن را برعهده بگیرد، شخص ترامپ و دولت ترامپ بود. به همین علت، این جنایت فقط یک جنایت آمریکایی نیست، بلکه این جنایت، شرکایی دارد. به اعتقاد من، اسرائیل و نیز عربستان شریک این جنایت هستند. دستکم از نظر تحریک و تشویق. اسرائیلیها ممکن است از نظر اطلاعاتی و پیگیریهای اطلاعاتی هم شریک این عملیات باشد. البته سعودیها اینطور نیستند. سعودیها فقط تشویق میکند و پول میدهد و کاری دیگری انجام نمیدهند.
سید حسن نصرالله در پاسخ به این سوال که آیا عملیات ترور شهید حاج قاسم، ابعاد پنهان هم دارد؟ گفت: شما با یک عملیات آشکار روبرو هستید. این عملیات شبانه اجرا شد، اما به صورتی بود شبیه اینکه در وسط روز اجرا شد. همه چیز آشکار است. طرفی که عملیات را اجرا کرد، هواپیمایی که عملیات را اجرا کرد. آمریکا به طور رسمی مسئولیت آن را برعهده گرفت. به عنوان مثال، بسیار با ترور حاج عماد مغنیه تفاوت دارد. با عملیات ترور شهید عزیز فخری زاده تفاوت دارد. شبیه عملیات ترور سید عباس موسوی است. در آن زمان، بالگردهای اسرائیل در وسط روز، آن محل را هدف قرار دادند. آمریکاییها این عملیات را با تصمیم و برنامه ریزی قبلی اجرا کردند و قصد داشتند که آن را علنی کنند. به همین علت، ترامپ حتی در تبلیغات انتخاباتی چند بار گفت من قاسم سلیمانی را کشتم.
سید حسن نصرالله، در پاسخ به این سوال که با گذشت یک سال از شهادت قاسم سلیمانی، شما چه توصیفی از نظر انسانی، میدانی و راهبردی حاج قاسم دارید؟ گفت: پاسخ به این سوال به چند برنامه نیاز دارد، زیرا مستلزم گفتگوی طولانی است. انشاالله چند روز دیگر به مناسبت این سالگرد، سخنرانی خواهم کرد. حاج قاسم که رحمت خدا بر او باد، بر اساس آشنایی شخصی که با او داشتم، از نظر ابعاد انسانی و اخلاقی، یک شخصیت بسیار برجسته بود. یکی از دلایل موفقیتهای او در همه صحنه ها، این شخصیت انسانی و اخلاقی او بود. به عنوان مثال، مشخص است که یک فرد نظامی، شخصیت خاصی دارد. ژنرالها هم شخصیت خاصی دارند که به پروتکلها احترام میگذارند و به مسایل ظاهری توجه دارند. چه رسد به اینکه یک ژنرال با مسئولیت مهم و اساسی در یک نظام مانند جمهوری اسلامی باشید که یک قدرت بزرگ منطقهای است. اما این برداشت نزد من و نزد همه وجود دارد که در زمانی که با حاج قاسم سلیمانی، دیدار میکنید در مدت نیم ساعت یا یک ساعت، خواهید فهمید که شما در کنار یک برادر، دوست و آشنا نشسته اید. به گونهای که به نظر میرسد شما دهها سال است او را میشناسید. این مسئله بسیار برجسته است. مشکل است فردی که چنین شخصیت کاریزماتیک و قدرت تاثیرگذاری دارد، اینطور رفتار کند.
بن جدو: آیا خاطرهای از ایشان دارید که هنوز در بعد انسانی عواطف شما را برانگیزد؟
سید حسن نصرالله: روزگاری درباره مردی سخن خواهند گفت که سالهای زیادی از عمرش را در جنگ و جبهه گذراند و در اطرافش افراد زیادی به شهادت رسیدند، یعنی در محاصره خون و گلوله و بمباران بود، فارغ از صفت شجاعت، طبیعتا چنین فردی باید قلب سختی داشته باشد. در بعد عاطفی چنین افرادی عواطف بسیار خشن و سرسختانهای دارند، اما حاج قاسم در سطحی عالی از شفافیت عاطفی بود. در تهران بودم، قرار بود برای زیارت به مشهد شرفیاب شوم در نتیجه از محل اقامتم تا فرودگاه را باید میپیمودم. این خاطره به قبل از جنگ ۲۰۰۶ باز میگردد یعنی از نظر امنیتی شرایطم مثل الان نبود و ترددم در تهران عادی بود. خودرویی آمد و سوار خودرو شدیم. در راه میرفتیم. زنی با کودکی در حال عبور بود که خودرویی به آنان برخورد کرد. رفتار حاج قاسم به گونهای بود که گویا همسر و پسر خودش تصادف کردند. عواطفش فوران کرد، رنگش عوض شد و به راننده گفت خودرو را متوقف کن. از خودرو پیاده شد. در شرایطی که ملاحظات امنیتی وجود داشت، روند تعاملش با این حادثه برایم بسیار مورد توجه بود. طبیعی است که وقتی حادثه را دیدیم متاثر شدیم، اما میزان تاثر او از این حادثه بسیار بسیار بالا بود. نگاهش و محبتش به کل خانوادههای شهدا، خانوادههایی که جوانانشان را در جبههها از دست دادند، آنانی که با او کار میکردند، و به طور کلی در حوزه فعالیتهای اجتماعی مشابه با عامه مردم بود، به طور کلی با انسانی روبرو بودیم که برای خود ارزشهای معنوی و اخلاقی داشت، انسانی با کرامت بالا بود، فردی نبود که چیزی را تنها برای خود بخواهد، من دلایل این خصلتها را درک میکنم، او انسانی بود که به خدا تعلق داشت و ارتباطش را با دنیا قطع کرده بود.
وی افزود: حاج قاسم سلیمانی مردی بود که در دنیا میزیست، اما هم زمان در دنیا حضور نداشت بلکه قلب، عقل و محاسباتش در مکان دیگری سیر میکرد. وقتی فردی اینگونه باشد باید ویژگی هایش را در ابعاد مختلف انسانی، عاطفی، اخلاقی و سلوکی تعبیر و تفسیر کرد. در میدان، مرد میدان بود، معمولا برخی حتی ژنرالها و آنانی که به مدارج عالی نظامی میرسند ذهنشان توانایی این را ندارد که هم زمان بتواند محاسبات راهبردی، میدانی، تاکتیکی و مسائلی از این قبیل را انجام دهد، یعنی ذهن برای محاسبات هم زمان چندین مسئله، احساس خستگی میکند مثل هواپیمایی که در حال حرکت و فرود است، مسافری که در آن سوار است احساس خاصی دارد و گویا به چالههای هوایی برخورد میکند. در مجادلات فکری نیز وقتی اوضاع راهبردی منطقه را بررسی میکنی ذهن به چالش میافتد و انگار به چاله هوایی میرسد، اما حاج قاسم سلیمانی به عنوان یک شخصیت نظامی هم زمان با اندیشیدن به مسائل راهبردی بزرگ، یعنی زمانی که هواپیما در اوج پرواز قرار دارد و حتی به چالههای هوایی میرسد، آب از آب تکان نمیخورد و کوچکترین مسائل را به ذهن میآورد. او هم زمان با اندیشیدن و برنامه ریزیهای راهبردی کلان، به تمامی مسائل حضور ذهن داشت و از نوع آنانی نبود که در چنین شرایطی عصبی میشوند. او هم زمان مردی در حوزه راهبرد و تاکتیک بود. مرد اندیشه و برنامه ریزی بود، مرد میدان و خطوط مقدم جنگ بود نه آنکه جایگاهش اتاق عملیات پشت جبهه باشد. در حوزه سیاسی نیز انسان اندیشمندی بود، او تنها یک ژنرال نظامی نبود بلکه در حوزه سیاست نیز اهل اندیشه و درایت بود و برای خود شیوه و راهی داشت به همین منظور من همیشه از او به عنوان یک شخصیت جامع یاد میکنم. حتی در حوزه اندیشه فرهنگی، فرهنگ دینی، فرهنگ اسلامی، فرهنگ عمومی و ... مردی با فرهنگ بود. مطالعات زیادی داشت، همواره از زمان بهره میبرد، به یاد دارم نشستی طولانی داشتیم و مسائل متعددی را بررسی کرده بودیم، اما اواخر وقت سوالاتی درباره مسائل فکری، عقیدتی، فرهنگی، علمی و ... مطرح میکرد. امروز وقتی به سخنانی که در طول سالیان گذشته بیان کرد دقت کنیم، میتوانیم به وضوح نتیجه بگیریم که او شخصیت جامعی داشت.
بن جدو: وقتی ترور شد فضا پرتنش بود، بر اساس آنچه پس از شهادتش از شما شنیدم، او در ضاحیه با شما دیداری رودررو داشت، آیا به او درباره خطراتی که متوجهش بود هشدار داده بودید؟
سید حسن نصرالله: در همان دیدار و دیدارهایی که قبل از آن با او داشتم به او هشدار داده بودم، همواره به او هشدار میدادم. من در اواخر بسیار برای او نگران بودم، مدعی نیستم که منابعی در کاخ سفید داریم (خنده) و به اطلاعاتی دست مییابیم بلکه بر اساس پیش بینیها و تحلیلها نگران بودم. احتمال این که دوستانی هم به اطلاعاتی میرسیدند و به ما خبر میدادند وارد بود. من به صورت فردی، به ویژه دو ماه یا کمی بیشتر قبل از شهادتش، دیدم یک نشریه آمریکایی تصویری از حاج قاسم را، بر روی جلدش کار کرد. تصویری که استفاده شده بود تصویری معروف از اوست که او را در لباس نظامی نشان میدهد. عنوانی که برای او نوشته بود این بود «ژنرالی که مثل او نیست».
بن جدو: (اشاره به تصویر حاج قاسم) این تصویر بود؟
سید حسن نصرالله: نه، تصویری که او را با ستاره هایش نشان میداد. من وقتی آن نوشته روی جلد را خواندم، بگذارید اینجا به نکتهای اشاره کنم، در گذشته وقتی در کنفرانسهای مطبوعاتی با خبرنگاران خارجی، استادان دانشگاهها و شخصیتهای آمریکایی و غربی دیدار میکردم به من میگفتند اگر در مطبوعات آمریکایی مشاهده کردید بر روی شخصیت خاصی متمرکز شده اند، بر کشور خاصی متمرکر شده اند و مقالات و اطلاعاتی را در این زمینهها منتشر میکنند این امکان وجود دارد که بخواهند افکار عمومی را برای ترور آن فرد آماده سازند، حتی میخواهند بگویند که اگر ما کاری را علیه این فرد انجام دادیم به این دلیل است که شخصیت مهمی است و باید تبعات کارمان را بپذیریم، حال برگردیم به مطلب قبلی یعنی وقتی تصویر حاج قاسم را در پشت جلد نشریه آمریکایی دیدم و مقاله آن را خواندم این نکته که بدان اشاره کردم را به خاطر آوردم، نشریه را به حاج قاسم دادم و گفتم، این یعنی آنان تصمیمشان را گرفته اند، شما هم ژنرالی، هم جزئی از نظام رسمی کشور هستی و رفت و آمدهای رسمی در منطقه داری. من معتقدم دولت ترامپ و اطرافیان و دوستانش در منطقه از شما دل پری دارند پس امیدوارم احتیاط کنی. این هشدارها همواره در دیدارهای ما بود، اما او میخندید و میگفت چه خوب، به شهادت میرسم. اما من میگفتم باید احتیاط کنی.
بن جدو: جناب سید، پس از یک سال حس میکنید چه چیزی را از دست دادید؟
سید حسن نصرالله: من با رفتن او بسیاری از چیزها را از دست دادم. من از افرادی هستم که با فقدان او خیلی چیزها را از دست دادم. ما از سال ۱۹۹۸ در مقاومت، جهاد در راه خدا، پروندههای منطقه ای، پروندههای حساس، روزهای دشوار، شادی ها، غمها، جانفشانی ها، سختی ها، خطرات، امیدها و آرزوها با هم کار میکردیم. فعالیت من و او مثل کنار هم بودن دانشجویان در سر کلاس درس یا بازرگانان در فعالیتهای تجاری نبود. روند کاری ما بر اساس روابط متمایز در بعد عاطفی، انسانی، فکری، عملی و ... بود، در واقع ما بخشی از همدیگر بودیم، دو نفر نبودیم بلکه یک نفر بودیم. افرادی در زندگی من هستند که چنین احساسی به آنان دارم و حاج قاسم از آنان بود، به همین دلیل میگویم خیلی چیزها را از دست داده ام.
بن جدو: بدون شک حاج ابومهدی را میشناسید، چه بسا عراقیها هم او را خوب میشناسند، اما بخشی از شخصیت او در پس از شهادتش شناخته شد. بدون شک حاج ابومهدی شخصیتی بزرگ بود. او نه تنها برای مردم عراق بلکه برای امت فرد مهمی بود. تا چه اندازه ایشان را میشناسید به ویژه اینکه دیدارهایی با او داشتید. تصویری از شما در کنار این دو شهید عزیز هم منتشر شده است. حاج ابومهدی المهندس برای عراق و برای امت چه شخصی بود؟
سید حسن نصرالله: حاج ابومهدی رحمت الله علیه شخصیتی است که باید معرفی شود. در یک سال گذشته از او گفته شد، اما کافی نیست. او باید در گذر زمان و در ابعادی گوناگون معرفی شود. وقتی از شناخت شخصی سخن میگوییم طبیعی است که بگویم شناخت من از حاج قاسم بیشتر بود، زیرا سالها دیدار و همکاری داشتیم. حاج ابومهدی قبل از اینکه در سالهای اخیر به عراق برود در ایران زندگی میکرد و وقتی به ایران میرفتم گاه با او هم دیدار میکردم. پس از آنکه به عراق رفت بیشتر فرصت او در همین کشور سپری میشد. اگر به لبنان میآمد دیداری هم با هم داشتیم. شناخت من و او شناخت عمیقی بود، اما شناختم از حاج قاسم بیشتر بود و این به خاطر شرایطی بود که گفتم. حاج ابومهدی فرماندهی بزرگ بود، او شخصیتی شبیه به حاج قاسم داشت، یعنی از حیث اخلاق مثل حاج قاسم بود و به همین دلیل در میادین عمل و جهاد با هم بودند و خداوند به هر دو توفیق شهادت داد. من یک ارزیابی داشتم که آن را به خانواده ابومهدی هم گفتم و آن اینکه اگر حاج قاسم به تنهایی شهید میشد و حاج ابومهدی با او نبود، کسی که بیشترین درد فراق حاج قاسم را در کره خاکی احساس میکرد ابومهدی بود و این به دلیل عمق علاقهای بود که میان این دو وجود داشت.
وی افزود: او انسانی با شخصیت، با فرهنگ عالی، فهیم، بیدار، با ویژگیهای اخلاقی، تواضع انسانی و اندیشه سیاسی بود. حاج ابومهدی المهندس در مراحلی، از شخصیتهای مطرح برای نخست وزیری عراق بود، اما مرد میدانهای نبرد بود و تمایلش این بود که در میادین نبرد حاضر باشد. شخصیتهایی که برای نخست وزیری عراق مطرح شده اند مهمتر از حاج ابومهدی المهندس نبودند. او در بعد سیاسی نیز شخصیت مهمی بود. تجربیاتش در میدان جهاد بسیار طولانی و تجربیات سیاسی و تشکیلاتی او بسیار قابل توجه بود. در سالهای قبل از سال ۲۰۱۰ یعنی سالهای اشغالگری آمریکا در عراق، در میدان حاضر بود، در مبارزه با داعش در میدان حاضر بود، البته او قبل از داعش تمام فعالیت هایش در پشت پرده بود، اما در دوران مبارزه با داعش به دلیل حضور میدانی و حضورش در کنار حاج قاسم، چهره شد به همین منظور باید بگوییم درباره فرماندهی صحبت میکنیم که شریک اساسی و بزرگ در پیروزی تاریخی و حتی شریک در شکل گیری دو پیروزی بود. داخل پرانتز عرض میکنم که به برادران عراقی میگفتیم شما در برپایی جشن پیروزی مشکل دارید، البته ما شیعیان شوخیهایی با هم داریم که خوب عزاداری میکنیم، اما باید یاد بگیریم در پیروزیها هم خوب شادی کنیم. در سال ۲۰۱۱ وقتی آمریکاییها از عراق خارج شدند، اتفاقی بزرگ رخ داده بود اتفاقی در این حد که آمریکاییها ذلیلانه و با آتش مقاومت از عراق خارج شدند، مقاومت آنان را از عراق اخراج کرده بود، آمریکاییها به حاج قاسم پناه آورده بودند و قبل از خروج از عراق به او متوسل شده بودند. این خروج پیروزی تاریخی برای مردم و مقاومت عراق بود، اما جشنی برای آن در عراق ندیدیم در شرایطی که ما در حزب الله میخواستیم پیروزی مقاومت در عراق را جشن بگیریم، پیروزی بر داعش هم دومین پیروزی بود که در عراق به دست آمد، این پیروزی اتفاقی بزرگ و تاریخی است، در هر دو پیروزی حاج ابومهدی حاضر بود.
دبیر کل حزب الله لبنان در ادامه مصاحبه با شبکه تلویزیونی المیادین گفت تقریبا دو سال قبل، یک سال قبل از شهادت آنان. حاج ابومهدی گاهی به تنهایی و گاهی با حاج قاسم به لبنان میآمد، آن زمان با هم آمده بودند، معمولا زمانی این دیدارها انجام میشد که حاج ابومهدی احساس میکرد برخی از موضوعات منطقهای نیاز به بررسی دارد، مثلا مسئله عراق، بسیج مردمی و داعش از جمله این مباحث بود که سعی میکرد با حزب الله تبادل تجربیات داشته باشد. البته او در مبارزه با داعش سهم مشخصی داشت، او انسانی بود که به موضوعات منطقهای اهمیت میداد، اینکه در فلسطین یا لبنان چه میگذرد برایش مهم بود، آخرین دیداری را که با او داشتم به یاد دارم، البته این دیدار زمانی نبود که با هم عکس گرفته بودیم، دیدار مورد نظر من شش ماه قبل از شهادتش بود، او تنها بود و دیدار ما چند ساعتی به طول انجامید، موضوع مورد بحث حفاظت از عناصر قدرت در عراق به ویژه بسیج مردمی بود، چون موضوع داعش پایان یافته بود، موضوع دیگر مورد بحث ما، اوضاع منطقه بود و اینکه کار با اسرائیل به کجا رسیده است؟ اینکه حاج ابومهدی جزئی از مقاومت بود موضوعی است که آن را کتمان نمیکنم، اندیشه اش مثل اندیشه حاج قاسم بود، موضوع قدس، فلسطین، درگیری با اسرائیل، مقاومت، حمایت از مقاومت، تبادل تجربیات با مقاومت، آمادگی برای حضور در هر جنگ بزرگ حتی بدون بسیج مردمی و به عنوان یکی از فرماندهان مقاومت، زیرا بسیج مردمی نهادی زیر نظر دولت عراق است و همچنین موضوع سوریه برایش اهمیت داشت.
بن جدو پرسید یعنی تبادل نظر داشتید یا نوعی هماهنگی بود؟
سید حسن نصرالله گفت تبادل نظر، همکاری، هماهنگی، تبادل تجربیات، تبادل اندیشه، البته بسیج مردمی به عنوان بسیج در سوریه نمیجنگید، سازمان بسیج مردمی که ابومهدی المهندس نایب رئیس و به صورت عملی رئیس ستاد آن بود یک سازمان رسمی است که زیر نظر فرماندهی کل نیروهای مسلح و تحت فرمان دولت عراق است، اما گروههای مقاومتی از عراق که در دوران اشغال این کشور با اشغالگران میجنگیدند یا وقتی داعش اعلام موجودیت کرد به گروههای اساسی در مبارزه با این گروه تبدیل شده بودند و حتی تشکیلات بسیج مردمی با این گروهها شکل گرفت در سوریه مشارکت قوی و مهمی داشتند.
سید حسن نصرالله: باید پرسید کورنت را چه کسی خرید؟ چگونه به آنجا رسید؟ طبیعی است که این فرآیند یک عملیات اجرایی است، ما در جنگ سال ۲۰۰۶ به موشک کورنت مجهز بودیم، این موشک یکی از عوامل تغییر معادله در آن جنگ بود، در آن جنگ شاهد از کار افتادن یکی پس از دیگری تانکها بودیم، صحبت درباره این موشکها شاید برای رسانهها افشای اسرار باشد، اما استفاده از این موشک در سطح کشورها مرسوم است، این موشکهایی بود که وزارت دفاع سوریه از روسیه خریداری کرده بود، اینگونه نبود که روسیه این موشکها را به ما فروخته باشد، ما به عنوان مقاومت این موشکها را از سوریه گرفته بودیم تا از کشورمان دفاع کنیم و در جنگ تموز (سی و سه روزه) از آنها استفاده کردیم.
دبیر کل حزب الله لبنان در ادامه گفت تقریبا دو سال قبل، یک سال قبل از شهادت آنان. حاج ابومهدی گاهی به تنهایی و گاهی با حاج قاسم به لبنان میآمد، آن زمان با هم آمده بودند، معمولا زمانی این دیدارها انجام میشد که حاج ابومهدی احساس میکرد برخی از موضوعات منطقهای نیاز به بررسی دارد، مثلا مسئله عراق، بسیج مردمی و داعش از جمله این مباحث بود که سعی میکرد با حزب الله تبادل تجربیات داشته باشد. البته او در مبارزه با داعش سهم مشخصی داشت، او انسانی بود که به موضوعات منطقهای اهمیت میداد، اینکه در فلسطین یا لبنان چه میگذرد برایش مهم بود، آخرین دیداری را که با او داشتم به یاد دارم، البته این دیدار زمانی نبود که با هم عکس گرفته بودیم، دیدار مورد نظر من شش ماه قبل از شهادتش بود، او تنها بود و دیدار ما چند ساعتی به طول انجامید، موضوع مورد بحث حفاظت از عناصر قدرت در عراق به ویژه بسیج مردمی بود، چون موضوع داعش پایان یافته بود، موضوع دیگر مورد بحث ما، اوضاع منطقه بود و اینکه کار با اسرائیل به کجا رسیده است؟ اینکه حاج ابومهدی جزئی از مقاومت بود موضوعی است که آن را کتمان نمیکنم، اندیشه اش مثل اندیشه حاج قاسم بود، موضوع قدس، فلسطین، درگیری با اسرائیل، مقاومت، حمایت از مقاومت، تبادل تجربیات با مقاومت، آمادگی برای حضور در هر جنگ بزرگ حتی بدون بسیج مردمی و به عنوان یکی از فرماندهان مقاومت، زیرا بسیج مردمی نهادی زیر نظر دولت عراق است و همچنین موضوع سوریه برایش اهمیت داشت.
سید حسن نصرالله افزود حاج قاسم رحمت الله علیه در گام اول روابطش را با تمام گروههای مقاومت فلسطین اعم از گروههای اسلامی یا ملی و حتی گروههایی با جهت گیریهای مختلف فکری، توسعه داده بود، آنچه برایش مهم بود اینکه کمک لازم را برای این گروهها فراهم آورد تا بتوانند در برابر اشغالگران و متجاوزان بایستند و به مقاومت میدانی ادامه دهند، پس گام اول ارتباط میان حاج قاسم، جمهوری اسلامی به ویژه نیروی قدس، با گروههای مقاومت فلسطین بود، گروههای مقاومت نیز با آغاز فعالیتهای حاج قاسم به سرعت رشد کردند.
سید حسن نصرالله گفت بخش اول به سرسپردگی اعراب ارتباط دارد، و بخش دوم به عادی سازی روابط، من شخصا از تسلیم پذیری اعراب غافلگیر نشدم، این تسلیم پذیری از قدیم وجود داشت، در دهها سال نظامهای عربی در فروش قضیه فلسطین نقش ایفا کردند، پس در واقع اتفاق متفاوتی رخ نداد، بسیاری از آنها آغوششان را برای اسرائیل باز و با آمریکا بیعت کرده بودند، مثلا امروز میگوییم عادی سازی روابط میان بحرین و اسرائیل، اما واقعیتی که وزرای کابینه اسرائیل هم بدان اشاره کرده اند این است که بیست سالی است روابط وجود دارد یا ده سال قبل مرکز فلان در منامه بازگشایی شد پس روابط میان بحرین و اسرائیل وجود داشت. اما در روابط میان امارات و اسرائیل هم شاهد رفت و آمد مدیر موساد، وزیر امور خارجه، وزیر فرهنگ، وزیر گردشگری و دیگر وزرای اسرائیلی به امارات بودیم، یا درباره مغرب باید گفت، روابط نظام حاکم بر مغرب با اسرائیل روابطی قدیمی است، آنچه که امروز وجود دارد تغییر زاویه نگرش به این قضیه است، ممکن است از یک زاویه آنچه مشاهده میشود منظرهای تاریک و تیره باشد، اما از سوی دیگر منظرهای طبیعی و عادی و حتی مثبت است، از یک زاویه میگویند، اعراب به سمت عادی سازی حرکت کرده اند و این زیانی برای مقاومت و مردم فلسطین است، از زاویه دیگر باید گفت، بازار دروغگویی و نفاق پدیدار گشت و نقابهای نیرنگ فرو افتاد، صفها از همدیگر جدا شد و اهل حق و صادقان آشکار و منافقان از صفوف صادقان جدا شده اند. آنچه رخ داد آشکار شدن واقعیتی است که دهها سال در ضمیر برخی از کشورهای عربی پنهان شده بود. این اتفاق خود از علامتهای پیروزی است، اینها سنن الهی است. خداوند پیروزی را نصیب اهل حق میکند نه آنکه به آمیزه حق و باطل عطا کند. از نظر من آنچه رخ داد اتفاقی ممتاز و مثبت است. ما سالها قبل میگفتیم روی این نظامها نمیشود حساب کرد، زیرا آنان در پشت پرده با آمریکا و اسرائیل هستند و فلسطین برایشان ارزشی ندارد امروز گفته ما آشکار شد. نکته دیگر در این زمینه این است که برخی از نظامهای عربی به ایران معترضند، مقصود آنان تعلیق اختلافات با دشمن اسرائیلی و اولویت دادن به مخالفت با ایران است. خطابم به امتهای عربی و اسلامی به ویژه فلسطینیان این است که ایران تنها بهانه است، آنان از روز اول و از دهها سال قبل وقتی دل در گرو آمریکا و روابطی با اسرائیل داشتند فلسطین را بار سنگینی برای خود میدانستند و در پی رهایی از این بار بودند، مشکل آنان چیزی به نام امتهای عربی و اسلامی است، امتهایی که بیست، سی یا چهل سال قبل قادر نبودند گامها به سوی عادی سازی روابط را تحمل کنند، در نتیجه نیاز بود زمان بگذرد تا امتها رام و حتی خسته شوند، آنان در این زمینه به دشمن فرضی نیاز داشتند، نظامهای عربی به ویژه عربستان، مدت زمانی میلیاردها دلار هزینه کردند، از تمام ستیزه جویان جهان کمک گرفتند تا با شوروی در افغانستان مقابله کنند، اما برای فلسطین چه کرده اند؟ همواره دشمن تراشی کردند، اما واقعیت این است که فلسطین برای این رهبران عربی بار سنگینی بود و نیاز داشتند با انتقاد و اعتراض به ایران و غیر ایران، از این بار سنگین رها شوند، آنان روزگاری برای رهایی از فلسطین میگفتند فلسطینیها با فلان کشور و علیه فلان کشورند و در امور داخلی فلان کشور مداخله میکنند. حتی اگر فلسطینیان چنین اشتباهاتی را هم مرتکب شده باشند برای هیچ کشوری در جهان اسلام توجیهی برای رهایی از قضیه فلسطین نخواهد بود. حتی اگر همه فلسطینیان هم اشتباه کرده باشند باز هم بهانهای برای رهایی از قضیه فلسطین پذیرفتنی نیست.
وی در ادامه گفت توانمندیهای برادران در غزه در مقایسه با گذشته، بسیار خوب است. یعنی غزه اکنون غزه گذشته نیست. به رغم همه شرایط دشوار تحریم، توانمندیهای آنها در مقایسه با گذشته بسیار بهتر است. اما در واقعیت، ما در تجربه مقاومت و چارچوب تاریخ فعالیت مقاومت بر این باوریم که مهمترین معیار، معیار روحی و معنوی، عزم و اراده و پایبندی به حق است. این موضوع پایه اصلی محسوب میشود که دیگر مسائل بر پایه این موضوع استوار میشود. درست است که آنها پیشرفت خوبی داشته اند. درست است که توانمندیهای محور مقاومت اکنون به طور کلی خوب است. اکنون که در حال خروج از سال ۲۰۲۰ و ورود به ۲۰۲۱ هستیم، بدون تردید، توانمندی محور مقاومت در مقایسه با سالهای گذشته، چندین برابر شده است. این موضوع در خصوص لبنان، فلسطین، یمن، سوریه، عراق، ایران و .. صدق میکند. اما این معیار ما نیست. از نظر ما معیار واقعی، عزم و اراده است. آیا این عزم و اراده و پایبندی به حق در میان ملت فلسطین و گروههای مقاومت افزایش یافته است؟ این موضوعی است که بر آن تکیه میشود. این یکی از اهداف عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی است. یعنی محاصره روحی و معنوی فلسطینیان. چیزی که من از طریق ارتباط با رهبران و نیروهای گروهها به آن رسیده ام، این است که عزم و اراده، ایمان و خواسته ملت فلسطین به ویژه گروههای مقاومت برای رویارویی در سطح بسیار بالایی است. عملکرد غزه هم در همین چارچوب است و نشان دهنده همین موضوع است.
بن جدو پرسید سؤال این است که شما چگونه به برادران مناطق ۱۹۴۸ نگاه میکنید. ما همواره از غزه و کرانه باختری سخن میگوییم.
سید حسن نصرالله گفت آنها برادران و از مردم ما هستند و میدانیم که آنها در انتظار روزی هستند که سرتاسر فلسطین از دریا گرفته تا رود آن، متعلق به فلسطینیان باشد. آنها بیش از همه به این موضوع تمایل و اعتقاد دارند. دستکم آنچه را از آنها در رسانهها و شبکههای اجتماعی میشنویم این است که این مسائل را بیان میکنند. جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ وقتی که حملات صورت گرفت، برای مثال موشکهای ما به برخی مناطق ۱۹۴۸ اصابت کرد. متأسفانه موشکها به منازل فلسطینیان عرب اصابت کرد. من بسیار ناراحت بودم. شاید یک تن یا دو تن هم در پی این موضوع به شهادت رسیدند یا چند تن زخمی شدند. اگر روزهای جنگ را به یاد بیاورید، در تلویزیون از خانوادههای شهدا و همه برادران فلسطینی خود در مناطق ۱۹۴۸ عذرخواهی کردم. من آنها را عربهای مناطق ۱۹۴۸ نمینامم. بلکه آنها را فلسطینیان مناطق ۱۹۴۸ مینامم، زیرا به دنبال این هستند که هویت فلسطینی را از آنها بگیرند. از آنها عذرخواهی کردم و گفتم برای پرداخت دیه کسانی که به اشتباه کشته شدند، آمادگی داریم و آنها شهید هستند. واکنش به این سخن بسیار عالی بود. به یاد میآوریم که حتی برخی از شاعران در این باره شعر گفتند. به این ترتیب، که حمله کن، حمله کن، حمله کن حتی اگر موشکها بر سر ما و بر منازل ما فرود آید. اما از حملات دست برندارید.
این نشان دهنده چه چیزی است؟ یعنی فردی میگوید ممکن است به اشتباه مرا هدف قرار دهی. اشکال ندارد. مرا هدف قرار بده؛ اما به حملات ادامه بده. این واکنش نشان دهنده این مسائل است. به همین سبب، تصور میکنم در هر جنگ آینده.. البته قطعا ما به جنگ تمایل نداریم و برای جنگ تلاش نمیکنیم. این موضوع دیگری است. تصور میکنم افکار و دلهای فلسطینیان مناطق ۱۹۴۸ همگی با ما خواهد بود، زیرا در هر صورت، آنها به دنبال هر کورسوی امیدی هستند که شاید معادلات منطقه را به نفع آزادسازی فلسطین تغییر دهد.
سید حسن نصرالله افزود درباره روابط دوجانبه باید بگویم. شاید این نخستین بار باشد که در رسانهها گفته میشود. ما بیش از یک بار با یکدیگر دیدار کردیم. به جز این دیدار اعلام شده، دیدارهای دیگری هم داشتیم. در آخرین سفر اسماعیل هنیه به ضاحیه، با یکدیگر دیدار و گفتگو کردیم. برای گفتگو در خصوص مسائل مختلف، بارها با یکدیگر دیدار داشتیم. بدون تردید، به سبب حوادث سوریه، روابط دوجانبه بین ما و جنبش حماس قطع نشد؛ اما همگان میدانند که کمی کاهش یافت. احیای روابط موضوع اصلی بود. موضوع فلسطین، چالش ها، معامله قرن، محاصره غزه، چشم اندازهای مقاومت در فلسطین، وضعیت محور مقاومت، آینده آن، اینها مسائلی بود که در خصوص آنها سخن گفتیم. بیشتر مسائل درباره موضوعات راهبردی بود. از دیگر مسائل، عوامل قدرت، عوامل ضعف ما، دوستان ما، نقاط قوت و ضعف دشمن، حتی درباره سوریه هم گفتگو کردیم. واضح و روشن بود که برادران حماس بیانیههای خوبی در محکومیت تجاوزگریهای اسرائیل علیه سوریه صادر کردند. هر بار که تجاوزگری صورت گرفت، بیانیه صادر کردند. سخنگوی حماس یا مسئولان آن بیانیه صادر کردند. بر این باورم که در روزی از روزها، این روابط باید ازسرگرفته شود. از طریق اقدامات مقدماتی و ابزارهای آن، باید این کار انجام شود. این موضوع چیز سادهای نیست. ما بر این باوریم که هر طرفی که در مقابله با صهیونیستها تفنگ در دست میگیرد و هر طرفی که در اندیشه فلسطین است، هر طرفی که میتواند بخشی از این محور باشد، باید ارتباط، همکاری، همبستگی با آن ازسرگرفته شود، زیرا رویارویی گسترده و بسیار خطرناکی است.
بن جدو: روابط بین حماس و دمشق از سرگرفته میشود؟
سید حسن نصرالله: حماس باید در خصوص این موضوع سخن بگوید. اما فضای بسیار مثبتی وجود دارد. نگاه کنید. اکنون هر فلسطینی در حماس یا هر گروه دیگر یا فلسطینیانی که به هیچ گروهی وابسته نیستند، وقتی که به سرتاسر صحنه در منطقه نگاه میکنند، متوجه میشوند کدام طرف از فلسطین حمایت میکند و کدام طرف پشت آن را خالی کرد. طرفی را که به راستی در کنار آن میایستد و پیامدهای آن را متحمل میشود و قربانی میدهد، میشناسند، زیرا اکنون حتی سخن گفتن درباره فلسطین هم هزینه بردار شده است. زمانی بود که آمریکاییها و اسرائیلیها زیر میز میگفتند عربها هر کاری میخواهند، انجام دهند. اشکالی ندارد. مهم، پول و سلاح و احاطه نیروهای مقاومت بود. حتی بر رسانه ها، شبکههای اجتماعی، شبکههای ماهواره ای، روشهای آموزشی، خوانده شدن آیات قرآن (از جانب گروههای مقاومت) اعمال فشار میکردند. نمیتوانستند تحمل کنند که آیات قرآن از رادیوهای عربی پخش شود. یعنی آمریکاییها و صهیونیستها از تحرکات و طرح مقاومت در منطقه تا این حد به تنگ میآمدند.
سید حسن نصرالله در ادامه گفت شرایطی که در عراق از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱ اتفاق افتاد واقعا تحولاتی بود که حاصل تجربههای جدیدی بود و از همه تجربههای سابق در این تحولات استفاده شد. اما آنچه در عراق اتفاق افتاد چگونه بود؟ برخی از فرماندهان و مقامات و جریانهای سیاسی بودند که تنها به فعالیتهای سیاسی اعتقاد داشتند و به فعالیتهای نظامی برای مبارزه با اشغالگری اعتقادی نداشتند، گروه دیگری نیز وجود داشت که تنها به عملیات نظامی و مقاومت اعتقاد داشت، گروه سوم نیز به مقاومت ملی سیاسی و شهری (فرهنگی) اعتقاد داشتند و اعتقادی به فعالیتهای نظامی نداشتند؛ قبلا چه اتفاقی میافتاد تنها یک مسیر پیگیری میشد و تنها از یک جریان حمایت میشد، اما در تجربه اخیر عراق یعنی از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱، جمهوری اسلامی ایران از همه مسیرها و جریانها حمایت کرد. کسانی که به فعالیتهای سیاسی اعتقاد داشتند و میخواستند حاکمیت عراق را از طریق قانون اساسی و برگزاری انتخابات و مذاکرات با آمریکا و فعالیتهای سیاسی بازپس بگیرند مشکلی نداشتند، کسانی که به فعالیتهای نظامی اعتقاد داشتند نیز مشکلی نداشتند و کسانی که به فعالیتهای سیاسی و مقاومت ملی سیاسی و شهری اعتقاد داشتند نیز مشکلی نداشتند، زیرا به همه این جریانها گفته میشد ما در کنار شما هستیم و از شما حمایت میکنیم، زیرا همه این مسیرها یک هدف را محقق کردند. البته گروه اول در رسانهها بیشتر مطرح میشد و گروه دوم پشت پرده فعالیت میکرد.
سید حسن نصر الله پاسخ داد: المهندس یکی از فرماندهان اصلی مقاومت در این مرحله بود و در همه تلاشهایی که حاج قاسم در این مرحله انجام میداد دست راست حاج قاسم، از غیر ایرانی ها، در واقع ابومهدی المهندس بود.
وی افزود وقتی دونالد ترامپ ترور حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس را توجیه میکرد البته بیشتر درباره حاج قاسم میگفت او مسئول قتل سربازان آمریکا در عراق است او این بهانه و توجیه را مطرح میکرد و من مدتی بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی در فیلمی ترجمه شده شنیدم یکی از فرماندهان سیاه پوست آمریکا که از فرماندهان بزرگ بود و من اسمش را فراموش کردم در جمعیت بسیار گستردهای سخنرانی میکرد. همه حاضران از سیاه پوستان آمریکا بودند که تابعیت آفریقایی داشتند. او به این موضوع اشاره کرد من حقیقتا از صراحت لهجه و شجاعت وی در گفتار، خوشم آمد. او به ترامپ گفت: تو میگویی که قاسم را کشتی! - او خود نام قاسم را برای حاج قاسم سلیمانی به کار برد -، زیرا مسئول قتل سربازان آمریکایی در عراق است! این سربازان آمریکایی در این کشور چه کار میکردند؟ آیا ما نیروهای اشغالگر نیستیم؟ آیا ما به عراق نرفتیم و دهها هزار نفر از شهروندان عراقی را نکشتیم و جنایتها را مرتکب نشدیم؟ شما با نیرنگ و فریب سربازان آمریکایی را به عراق فرستادید و با دروغ وجود سلاح کشتار جمعی در عراق به این کشور حمله کردید. شما جوانان آمریکایی حتی جوانان سفید پوست را قربانی میکنید. - او از این عبارت سفید پوست هم استفاده میکند - شما جوانان ما را قربانی میکنید تا به نفت برسید! او از حاج قاسم یاد میکند - و بدون اینکه نقش مهم ایشان را در محور مقاومت که نیروهای اشغالگر آمریکایی را هدف قرار میداد یادآوری کند- میگوید قاسم سلیمانی داشت با نیروهای اشغالگر میجنگید و به کمک ملتی رفته بود تا از خاک و منابع طبیعی و ثروتهای این کشور دفاع کنند و کشورشان را از دست اشغالگران آزاد کنند. من نیز بر این عبارتها میافزایم که نه تنها آنها اشغالگر هستند بلکه چپاولگران و سارقانی هستند که همچنان به سرقت و غارت منابع و ثروتهای منطقه میپردازند. چرا ترامپ همواره میگوید ما نیروهای خود را در شرق سوریه نگه میداریم؟ زیرا در آنجا نفت وجود دارد و آنها برای غارت نفت در آنجا هستند. من بار دیگر یادآوری میکنم که مقاومت واقعی و اصیل در عراق وجود دارد من گروههای مقاومت دیگر را نفی نمیکنم، اما گروه القاعده نبود که با آمریکاییها جنگید و آنها را از عراق خارج کرد! ابو مصعب الزرقاوی یا ابو عمر البغدادی با آمریکا نجنگید اینها شب و روز تنها مردم عراق و همه طایفههای این کشور را میکشتند، اما مقاومت واقعی عراق این مقاومت است که فرماندهان آن عراقی هستند نیروهای آن عراقی هستند شهدای آن عراقی هستند اسرای آن در زندانهای آمریکا عراقی بودند. این مقاومت پیروزی بزرگ را برای عراق محقق کرد و کسانی که شب و روز از مقاومت حمایت میکردند و در خدمت نیروهای مقاومت بودند و آماده بودند همه مشکلات و پیامدهای آن را به جان بخرند حاج قاسم سلیمانی و نیروهای سپاه قدس بودند و از سوی جمهوری اسلامی ایران پشتیبانی میشدند. موضع رهبر انقلاب اسلامی ایران روشن و شفاف در حمایت از ایشان است. ببینید مقاومت در آن مرحله بود و شاید برخی از شخصیتها و مقامات عراقی مواضعی آشکار و روشن نداشتند البته درباره موضوع گروه تروریستی داعش همه یک موضع شفاف و روشن داشتند. اما حالا به سوالی که فرمودید بر میگردم؛ آنچه برای حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی المهندس اتفاق افتاد (به شهادت رسیدند) با توجه به فرهنگ، خانواده ها، روشها و تاریخ و مسیرمان، نتیجهای قابل پیش بینی و طبیعی بود چرا که ما همواره درگیر هستیم و در مبارزهای خطرناک، بزرگ و تاریخی به سر میبریم. دائما وقتی حوادث را بررسی میکنیم اگر به دور از گذشته و آینده و شرایط موجود به جزئیات بپردازیم شاید نظری بسیار منفی نسبت به حوادث و پیامدهای آن داشته باشیم، اما اگر این جزئیات را ضمن همه این شرایط گذشته و آینده و ... بررسی کنیم مسئله فرق میکند. بله! امروز میبینیم که آمریکا حاج قاسم و حاج ابومهدی را به شهادت رساند و خسارتی به ما وارد شد که قابل جبران نیست بله درست است و ما در ایران و عراق و همه منطقه این دو فرمانده را از دست دادیم. البته همه ما در مسیر آنها حرکت خواهیم کرد و در مسیر اهداف آنها خواهیم بود. اما زیان بزرگی متحمل شدیم، اما این زیان و خسارت را در چه شرایطی میتوانیم بررسی کنیم؟ یک وقت ما در منزلمان نشسته ایم و آمدند و ما را کشتند. یک وقت ما در حال فرار هستیم و ما را کشتند. یک وقت ما در قلب درگیری هستیم و هنوز پیروزی محقق نکردیم و ما را کشتند اینها تفاوت دارد. اما زمانی هم ما پیروزیهای بسیار بزرگی را محقق کردیم و همه شرایط منطقه را به ضرر دشمن تبدیل کردیم و معادلات منطقه را تغییر دادیم و اهداف آمریکایی را با شکست مواجه کردیم و میآیند ما را میکشند این بسیار تفاوت دارد. حالا شما میگویید آیا هیبت مقاومت در عراق از دست رفته است؟ من میگویم ترامپ وقتی میگوید ما در عراق و در منطقه ۷ تریلیون دلار هزینه کرده ایم و نتیجهای عاید ما نشده است این یعنی چه؟ رهبر انقلاب اسلامی ایران که خدا ایشان را حفظ کند میگویند در عراق آمریکاییها به اعتراف ترامپ ۷ تریلیون دلار هزینه کردند، اما وقتی ترامپ میخواهد با نیروهای آمریکایی در جشن کریسمس در سال گذشته یا قبل از آن، دیدار کند شبانه میآید بدون اطلاع قبلی و چراغهای هواپیما را خاموش میکند و با سکوت به دیدارشان میرود و شبانه هم باز میگردد! در اینجا میتوانید بفهمید که چه کسی در عراق پیروز است و چه کسی دست برتر را در عراق دارد. وقتی شما اینقدر سرباز و نیروی نظامی در عراق دارید و اینقدر پول خرج کردید باید همه عراق را در اختیار داشته باشید! اما ترامپ میترسد که به عراق بیاید مگر اینکه چراغ خاموش به عراق بیاید و برود! بنابراین ما نمیگوییم که این دستاوردها نتیجه عملکرد این فرد یا آن فرد است خیر! بلکه همه محور مقاومت یعنی فرماندهان، مجاهدان، شهدا، زخمی ها، اسیران، نیروها و مناطقی که در آن حضور دارند این دستاوردها را محقق کرده است. این طرحها تاکنون چگونه محقق شده است، در ده سال گذشته طرحی آغاز شد تجاوزهای بزرگی صورت گرفته بود. برخی از اشخاص به من میگویند ما در موضع دفاع هستیم و نه در موضع حمله و هجوم. من به آنها میگویم ما دهها سال است که در موضع دفاعی قرار داریم و ما همچنان در موضع دفاعی قرار داریم، زیرا ما امتی هستیم که به حقوق ما تجاوز شده است؛ زیرا به مقدسات، قدس، فلسطین، لبنان، سوریه، اردن و مصر در قرن گذشته، تجاوز شده است. ارتش کشورهای جهان آمدند تا عراق، افغانستان، منطقه خلیج فارس کشورهای منطقه را اشغال کنند. سوریه به اشغالگری تهدید شد زمانی که کالین پاول وزیر امور خارجه اسبق آمریکا نزد بشار اسد رئیس جمهور سوریه آمده بود او را به اشغال سوریه تهدید کرده بود. جنگی علیه لبنان و غزه تحمیل میشود معامله قرن به فلسطین تحمیل میشود؛ بنابراین ما در موضع دفاعی هستیم و باید واقعیت را بپذیریم ما محوری هستیم که از خود دفاع میکنیم ما از خود به عنوان جنگجو دفاع نمیکنیم بلکه در دفاع از کشورها، ملت ها، مقدسات، منابع و ثروتهای ملتهایمان مبارزه میکنیم. با این جنگ که حاج قاسم و حاج ابومهدی از بزرگترین فرماندهان آن بودند در طول ده سال پیروزیهای بسیار بزرگی محقق شد و اهداف و توطئههای داعش در عراق از بین رفت و اهداف اشغالگران نابود شد. اگر مقاومت عراق نبود تا اکنون در این کشور ۱۵۰ هزار افسر و نیروی نظامی آمریکایی در عراق به سر میبردند و به دور از همه این ادعاهای رسانهای در زمینه دموکراسی، سفارت عراق در بغداد این کشور را اداره میکرد. اگر محور مقاومت نبود داعش بر عراق مسلط میشد و همه منطقه را میگرفت طرح حمله داعش طرحی آمریکایی بود آمریکا از داعش سوء استفاده کرد تا پس از شکستی که در سال ۲۰۱۱ خوردند دوباره بازگردد و این اعترافات خود ترامپ است. در سوریه، لبنان، یمن، فلسطین و همه منطقه، امروز محور مقاومت توانست حضور خود را با قدرت ثابت کند و از منافع امت دفاع کند و پیروزیهای بسیار بزرگی را محقق کند. ترامپ از ۷ تریلیون دلار سخن میگوید و شما به خاطر دارید برخی مقامات سابق و کنونی کشورهای عربی از صدها میلیارد دلار و صدها هزار تن انواع سلاح و مهمات و صدها هزار مزدوری که از همه نقاط جهان به منطقه اعزام شده اند سخن میگویند همه اینها برای چیست؟ برای اینکه محور مقاومت از بین برود و نفس مقاومت را ببرند و اراده مقاومت را در منطقه ما از بین ببرند؛ اما امروز محور مقاومت بدون مبالغه میگویم امروز از هر زمان دیگری قویتر شده است. اگر ما به این موضوع از این زاویه نگاه کنیم در مییابیم که ما در ضعف نیستیم. حالا یک نفر بیاید و ضربهای به ما وارد کند ما ده سال است که در حال ضربه زدن به او هستیم و شکستهای زیادی را به او وارد کردیم. طبیعی است او هم بخواهد به ما ضربه بزند. خوب عبرت اینجاست که ما چگونه به راه ادامه بدهیم و مسیر را کامل نماییم پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی المهندس ما محور مقاومت و در راس آن جمهوری اسلامی ایران این ضربه دردناک را تحمل کردیم. مراسم تشییع این دو شهید را دیدید که رهبر انقلاب اسلامی ایران، آن را ضربه و مشت محکم و تاریخی به دشمن توصیف نمود. میلیونها نفر در ایران و عراق، این دو شهید را تشییع کردند و این مغایر با اهداف ترامپ بود. او میخواست با ترور این دو شهید نفس مقاومت قطع شود و مردم بترسند و عقب نشینی کنند و ضعیف و ترسو شوند، اما مردم میگفتند همه ما قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس هستیم. این اولین مشت محکم بود. اما ضربه و مشت دوم حمله موشکی به پایگاه عین الاسد بود. متاسفانه حتی دوستان هم مسئله حمله موشکی را تضعیف کردند گویا معیار کشته شدن یا کشته نشدن نیروهای آمریکایی است. چه سربازی از آمریکا کشته شود و چه کشته نشود معادله اینجا نیست. اما اینکه رهبری یک نظامی به اندازه ایران، در این جهان و در میان جهان عرب و امت اسلام وجود داشته باشد که به رغم اینکه کارخانجات، پالایشگاههای نفت، بندرها، فرودگاهها و مراکز آن را میتوان هدف قرار داد و موجب زیان برای ایران باشد، اما به رغم همه این چالش ها، رهبری ایران جرأت پاسخ موشکی مستقیم و آشکار و علنی را داشته باشد که یک پایگاه نظامی آمریکا را هدف قرار بدهد این یک مسئله تاریخی و دستاوردی بسیار بزرگ است که اصلا غیر قابل توصیف است؛ اما برخی این دستاورد را تضعیف میکنند و میگویند آیا کسی کشته شد یا نه؟ البته این به عنوان پاسخ اصلی نبود و تنها یک ضربه بود. یکسال نیز از این موضوع گذشت. موضوع سومی که میخواهم بیفزایم خلاصه محور مقاومت است. ترامپ فکر میکرد با کشتن حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس این محور در منطقه، ضعیف میشود و روحیه خود را از دست میدهد؛ اراده و هماهنگی و همکاری آن از بین میرود، گویا این محور بر یک شخص استوار است. خیر! محور مقاومت بر پایه یک شخص استوار نیست. هیچ کس از دوستان یا دشمنان اشتباه نکند. این محور پس از شهادت این دو فرمانده شهید از پیوستگی خوبی برخوردار و هم اکنون نیز فعال است و در همه زمینهها و میدانها حضور دارد. دو موضوع مهم دیگر نیز وجود دارد که رهبر انقلاب اسلامی ایران نیز به آن اشاره کرده است: موضوع اول طرح بزرگ اخراج نیروهای آمریکایی از منطقه و از بین بردن تسلط آمریکا بر منطقه است که پاسخ راهبردی به ترور این دو فرمانده است.
در حقیقت نه تنها پاسخی راهبردی به ترور این دو فرمانده است بلکه پاسخی برای ترور همه فرماندهان ماست و پاسخی راهبردی به همه تجاوزها به منطقه ماست. این یک مسیر است که به زمان نیاز دارد و با یک هفته و دو هفته و یک ماه و دو ماه امکان پذیر نیست. اما موضوع دوم مسئله قصاص مستقیم است. من به اظهارات امام آیت الله سید علی خامنهای مطلب دیگری را نمیافزایم؛ زیرا فرمایشات ایشان واضح است. من فکر میکنم کسانی که دستور دادند این ترور اجرا شود و کسانی که این ترور را اجرا کردند باید مجازات شوند هر کجا که باشند و این پیامی بسیار قوی است. شاید برخی متوجه شدند یا برخی متوجه نشدند، اما فرمایشات رهبری وقتی که خانواده شهید سلیمانی و کمیته مامور گرامیداشت اولین سالگرد شهادت ایشان با رهبری دیدار کردند واضح و شفاف بود. پس تنها در زمان معینی باید اجرا شود. یعنی همه کسانی که در دستور عملیات ترور این دو فرمانده شهید مشارکت داشتند و هر کسی که در اجرای ترور مشارکت داشت هدف قرار خواهد گرفت و من امروز این جمله را اضافه میکنم که این تنها هدف ایرانیها نیست بلکه هدف همه انسانهایی است که احساس میکنند وظیفه وفاداری به این شهدا به عهده آنهاست. به ویژه هدف شهروندان عراقی ماست. زمانی به مسئولان عراقی گفته شد که حاج قاسم میهمان شما بود و در خانه شما ترور شد؛ یعنی مسئولیت عراقیها و ملت عراق در زمینه قصاص قاتلان حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی المهندس حتی بیش از مسئولیت ایرانی هاست؛ زیرا حاج قاسم میهمان آنها بود؛ بنابراین مسئله قصاص اجرا خواهد شد. من فکر میکنم هر کس که سخنان رهبر جمهوری اسلامی ایران را شنید میتواند اجرا کند و این مسئله تنها مرتبط به دولت یا حزب یا گروهی نیست. شاید یک شخص این ماموریت را به عهده بگیرد و به نتیجه برسد که مثلا این شخص در قتل این دو شهید مشارکت داشت و او را هدف قرار بدهد. باید ترامپ و غیر از آن، هر کسی که دستور داد و هر کسی این دستور را گرفت و اجرا کرد باید مجازات شود.
سید حسن نصر الله افزود البته رهبر انقلاب نگفتند هر کسی که تحریک کرد و من نمیخواهم چیزی را به آن اضافه کنم. او گفت کسی که دستور داد و کسی که اجرا کرد. این مسئله در زمان مناسب اتفاق میافتد. یک ماه یا دو ماه یک سال یا دو سال آینده، هفت سال یا ده سال آینده در زمانی دور یا نزدیک اتفاق خواهد افتاد. زیرا مسئله قصاص در مسیر اصلی خود قرار گرفته است آنچه همه جهان باید بدانند این است که انتقام این خون ریخته شده گرفته خواهد شد. قاتلان شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید حاج ابومهدی المهندس یعنی آمران یا مجریان آن در زمانی دور یا نزدیک قصاص خواهند شد و این یک چیز مشخص و شفافی است. من معتقدم هر شخص شرافتمندی در این امت و هر وفاداری در این امت و هر آزادهای در این امت باید در زمینه قصاص آنها احساس مسئولیت کند.
در ادامه سید حسن نصرالله گفت به تاریخ برگردیم. به روز دومی که حسنی مبارک رئیس جمهور (اسبق مصر) استعفای خود را اعلام کرد و شادی و پایکوبی در میدان التحریر و حتی سراسر جهان عرب آغاز شد. در آن روز حاج قاسم سلیمانی در ضاحیه بیروت حضور داشت. من این روز را کاملا به یاد دارم. ما همه خشنود بودیم. حاج قاسم گفت من هم همراه با ملت مصر خوشحالم، اما نگرانی دارم. گفتم چرا؟ گفت: «احساس میکنم طرح (توطئه) بزرگی برای منطقه برنامه ریزی شده است و آمریکا گروههای خود (گروههایی که از آنها حمایت میکند) را تغییر خواهد داد و بر انقلابهای مردمی سوار میشود و به بهانه بهار عربی و شعارهایی که در تونس و مصر و کشورهای دیگر سر داده میشود نهادها و کشورها و دولتهای حامی مقاومت را هدف قرار خواهد داد که این به نفع اسرائیل خواهد بود و نه ملتها. مشخصا منظور من سوریه است.» در واقع نخستین کسی که خطری که سوریه را تهدید میکرد متوجه شد و خیلی زود هم متوجه شد، حاج قاسم بود. من به شوخی به او گفتم: «حاجی شما آمده اید ما را نگران کنید. بگذار چند روزی شاد باشیم. رژیم حسنی مبارک و کمپ دیوید از بین رفت. ملت مصر شادند». در این مورد (نگرانی سردار سلیمانی) با هم گفتگو کردیم و تصمیم گرفتیم که به هر صورت این مسئله را جدی بگیریم؛ و قرار شد با بشار اسد رئیس جمهور (سوریه) هم گفتگو کنیم و او را هم در جریان این تحلیل بگذاریم. البته ما در آن زمان مثل الان تماس دائمی با بشار اسد داشتیم.
سید حسن نصرالله افزود من به دیدار بشار اسد رفتم و به او گفتم که با برادرم حاج قاسم سلیمانی گفتگویی داشتم و او از ایران آمده بود و برادران ما در ایران چنین تحلیلی دارند و آنچه در منطقه میگذشت را تشریح کردم. اولا ما دوست داشتیم موضوع را به اطلاع شما برسانیم و ثانیا، میخواهیم به مقامات سوریه و حکومت و دولت بگوییم که برای تعامل با چنین وضعیتی آماده باشید. آنچه بین بشار اسد و حاج قاسم و بنده و بردارانمان در ایران بررسی و تحلیل شد این بود که نظام سوریه و رهبری آن باید هرگونه تحرک مردمی را که شکل میگیرد و در آینده از آن سوءاستفاده میشود مهار کنند. روزهای ابتدایی حوادث سوریه را به یاد دارم که برخی، اقدامات بشار اسد را منفی میانگاشتند، اما در واقع اقدامات درستی بود، مثلا وقتی در یک شهر تظاهرات برگزار میشد و میگفتن استاندار را کنار بگذارید، بشار اسد بررسی میکرد و وقتی متوجه میشد که این استاندار فاسد است او را سریعا کنار میگذاشت. برخی میگفتند این سیاست نادرست است، زیرا به دیگران (ضد نظام) جسارت میدهد. اما تفکر این بود که این تحرک مردمی طبیعی باید مهار شود. مردم به دنبال خواسته هایشان بودند، اما پشت این تحرکات، کشورها، محورها، دولتها و گروههای سازماندهی شدهای قرار داشتند که میخواستند از آن سوء استفاده کنند. روزهای نخست حوادث در درعا را به یاد دارم که گروهی از شیوخ درعا نزد بشار اسد آمدند. من همان روز در شام (سوریه) بودم و بعد از دیدار بشار اسد با این افراد، با او دیدار کردم. آنها هر چیزی خواستند بشار اسد قبول کرد. آنها عزل مسئولان، پرداخت دیه شهدا، آزادی بازداشت شدگان، اجرای برنامههای توسعه و همه مشکلاتی که طی ۲۰ تا ۳۰ سال گذشته در استان درعا وجود داشت را مطرح کردند و خواستار حل آنها شدند. بشار اسد هم همه این موارد را پذیرفت و آنها خشنود از نزد رئیس جمهور رفتند. روز دوم یا سوم بود که گروههای مسلح، درعا را اشغال کردند. بنابر این، هدف (نظام سوریه) مهار اعتراضها بود نه درگیری نظامی. از این جا بود که طرفهای تامین کننده گروههای مسلح و حامیان آنها و فرماندهان حقیقی تحرکات و اعتراضها به درگیری نظامی روی آوردند. سرانجام درگیریها آغاز شد. ما و برادرانمان در ایران بصورت نظامی وارد نشدیم. با بشار اسد درباره حل و فصل سیاسی گفتگو کردیم و او این موضوع را در سخنرانی خود در دانشگاه دمشق مطرح کرد و گفت که «قبول دارم که اشتباهاتی وجود دارد و نیازمند اصلاحات هستیم و آمادگی خود را اعلام میکنم. طرفهایی که واقعا نماینده مردم باشند چه کسانی هستند تا به مذاکره با آنها بپردازیم؟ باید بدانیم که خواستههای مردم چیست و من آماده ام وارد مذاکره شوم و مشکلات را با گفتگو و از راههای سیاسی حل کنم». بسیاری از افراد شاهد این موضوع هستند. این مسئله به برادرانمان در ایران منتقل شد. جمهوری اسلامی به حالت آماده باش کامل درآمد و این در حالی بود که همه ما خواهان حل سیاسی بودیم و فکر نمیکردیم که وضعیت سوریه به سوی درگیری مسلحانه سوق پیدا کند. در آن زمان با اساتید دانشگاه، شخصیتهای حزبی، گروههای تازه تاسیس، از جمله اخوان المسلمین در سوریه -با اخوانیها مستقیما وارد گفتگو نشدیم بلکه با واسطه مذاکره کردیم، اما برادرانمان در ایران در نهادهای مختلف مستقیما با معارضان تماس گرفتند- مذاکره کردیم که البته این مذاکرات کاملا با هماهنگی و اطلاع بشار اسد بود. اما در آن زمان (معارضان) به ما چه گفتند؟ گفتند ما خواهان حل سیاسی و حل و فصل و مذاکره نیستیم. این نظام به پایان کار خود رسیده و تا یکی دو ماه دیگر سقوط میکند و ما نمیخواهیم استخوانهای پوسیده را زنده کنیم. یعنی با همین ادبیات سخن گفتند که «مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ» (این استخوانهای پوسیده را باز که زنده میکند؟ / آیه ۷۸ سوریه یس). این اشتباه محاسباتی کسانی بود که اعتراضها را رهبری میکردند و همچنین کسانی که پشت سر آنها بودند. آنها چنین فکر میکردند که حالا که نظام در حال سرنگونی است چه نیازی به گفتگو و مذاکره هست؟ آنها در انتظار بودند که اگر نظام در وضعیت پیروزی قرار گرفت جلو بیایند و وارد مذاکره شوند. واقعیت این است که یک تصمیم منطقهای و بین المللی بزرگ اتخاذ شده بود. بنابر این اگر کسی بگوید یک جنگ جهانی ضد سوریه آغاز شد مبالغه نکرده است. آنها (گروههای معارض) ابزار این جنگ جهانی بودند. بله، از مشکلات سوریه سوء استفاده شد. در سوریه فساد و معضلات بود و کسی آن را منکر نمیشود. اما حل این مشکلات آغاز شده بود و بشار اسد در این مورد چند بار سخن گفت. طرفهای منطقهای و بین المللی از ابتدا کاری کردند تا حل سیاسی و حل و فصل مشکلات که بشار اسد به دنبال آن بود به در بسته بخورد و نظام به سوی پرتگاه برود. در همان مرحله یعنی مرحله تلاش برای تماس با گروههای معارض -حاج قاسم با برخی از گروههای اخوان المسلمین ارتباط داشت، با حماس و اردوغان و قطر و بسیاری از کشورها که حامی معارضان بودند در ارتباط بود- همه حامیان معارضان یک جواب میدادند که نظام سرنگون میشود، کار نظام تمام است، این نظام و بشار اسد جایگاهی ندارند و این مجموعه حاکم نه امروز و نه فردا، در سوریه جایی ندارند، نقطه سر سطر، همدیگر را دو ماه دیگر میبینیم.
بن جدو: این مواضع مربوط به چه زمانی است؟
سید حسن نصرالله: این مسئله مربوط به همان هفتههای نخستین است. در هفتههای نخست، تلاشهای بسیار بسیار زیادی انجام شد که همه به دور از نگاه رسانهها بود. احتمالا این نخستین بار است که در این مورد با رسانهها صحبت میکنم. در ایران اتاق عملیاتی تشکیل شده بود که حضرت آقا (رهبر معظم انقلاب) شخصا موضوعات را پیگیری میکرد. همه نهادها در ایران حتی اگر موسسه فرهنگی بودند درگیر موضوع شده بودند. به عنوان مثال مرحوم آیت الله شیخ محمد علی تسخیری ارتباطی با این مسائل نداشت، کار او علمی و فرهنگی و تقریب بین مذاهب و اینگوونه مسائل بود، اما از آنجا که او با علما و جنبشها و گروههای اسلامی در سوریه ارتباط داشت در هفتههای نخست، درگیر موضوع سوریه بود. محور تمام این تحرکات «حاج قاسم سلیمانی» بود. ما همه مایوس شده بودیم و درهای مذاکره بسته شده بود، اما او این چنین نبود.
بن جدو پرسید برای اینکه در تاریخ بماند، این سوال را پاسخ دهید. دو دوست صمیمی مقامات سوریه، قطر و ترکیه بودند، اما اکنون گفتید که همان هفتههای ابتدایی با آنها گفتگو کردید. چرا آنها که دوست مقامات سوریه بودند کاری برای حل بحران نکردند، تحلیل شما چیست؟
سید حسن نصرالله گفت برنامه بزرگی در منطقه به اجرا گذاشته شده بود و بحث اینکه آنها دوست بودند یا نبودند نیست. هدف این طرح، تغییر دولتها و جایگزین کردن دولتهایی بود که دست به دامان آمریکا باشند، اما این نوع دولتها باید از طریق مردم روی کار میآمدند و در میان ملتهای عرب و اسلامی دارای مقبولیت باشند. در سوریه هم چنین برنامهای وجود داشت. برنامه این بود: اول، تغییر نظام و روی کار آوردن نظام جدید. سیاست کلی دولت جدید میبایست در راستای کشورهای عربی به اصطلاح میانه رو باشد، یعنی همراستای غرب و اروپا و آمریکا. دوم، ترکیه، قطر و عربستان در سوریه نظامی ضعیف و شکننده میخواستند که محتاج کسانی باشد که آن را روی کار آورده اند. اما نظامی که قبل از ۲۰۱۱ بود این گونه نبود. سوم، حل و فصل تنش با اسرائیل در دست بود. برخی از آنها (معارضان) عجله هم کردند و اعتبارنامه نزد اسرائیل بردند و گفتند که ما مشکلی نداریم و از جولان دست میکشیم و مردم هم مشکلی ندارند. اسرائیل با بسیاری از این گروهها ارتباط داشت و برخی از آنها به این موضوع اعتراف هم کردند. در این صورت مقاومت لبنان و فلسطین در محاصره قرار میگرفتند. پل ارتباطی ایران با فلسطین و غزه، سوریه بود. در واقع هدف قرار دادن سوریه فقط بر اساس مسائل سیاسی نبود بلکه محاصره و پایان دادن به کار مقاومت یکی از اهداف بود. موقعیت سوریه هم مسئله مهمی است. سوریه گاز و نفت دارد، در مسیر ارتباطی کشورها قرار گرفته، در کنار مدیترانه است. آنها میدیدند که این رئیس جمهور و این هیات حاکمه در سوریه بله قربان گو نیست. به قطر، ترکیه، عربستان و آمریکا بله قربان نمیگوید. آنها سوریه را امتحان کرده بودند. فهرست مطالبات کالین پاول را یادتان هست؟ سوریه قبل و بعد از جنگ ۳۳ روزه امتحان شد و آن را میشناختند.
بن جدو پرسید شما متوجه شدید که توطئهای جهانی ضد مقاومت در جریان است. چه کردید؟ چه جلساتی تشکیل دادید؟
سید حسن نصرالله در پاسخ گفت گزینههای زیادی نداشتیم. فقط دو گزینه پیش روی ما بود. یا باید تسلیم میشدیم و از بین میرفتیم -سوریه و کل محور مقاومت را میگویم- یا اینکه مقاومت میکردیم و به مبارزه بر میخاستیم به امید پیروزی. منطق مقاومت، گزینه دوم است. اصلا مقاومت در همین مسئله معنا پیدا میکند. آیا مقاومت لبنان و فلسطین از لحاظ حجم و اندازه و مال و متحدان و پشتیبان، با اسرائیل و آمریکا قابل مقایسه اند؟ مسئله اصلی اراده است. انتخاب ما مشخص بود. انتخاب مقامات سوریه و همه کسانی که با سوریه ارتباط تنگاتنگ داشتند، انتخاب ما و انتخاب بقیه دوستان ما و متحدانمان کاملا مشخص بود. ما از ابتدا معرکه را این گونه میدیدیم.
در مورد علت هدف قرار گرفتن سوریه، در داخل این کشور بحثهایی مطرح است. مثلا برخی میگویند هر چه بر سر ما آمد به خاطر مقاومت بود. فلسطین و مقاومت به ما چه ارتباطی دارد. ما چرا باید هزینه آن را پرداخت کنیم؟ برای ایجاد این شبهات ارتشهای سایبری فعال هستند. اما این بخشی از حقیقت است. من این را با سوریهایی که با این منطق سخن میگفتند اعلام کردم. اما بخش دیگر حقیقت این است که سوریه فقط به خاطر فلسطین و مقاومت هدف قرار داده نشد بلکه سوریه هدف قرار گرفت تا نفت و گاز آن که در زمین و آبهای ساحلی است غارت شود. سوریه هدف قرار گرفت تا اشغال شود. طرفهای پشت پرده میخواستند با استفاده از این گروهها بر سوریه مسلط شوند و اقتصاد و امنیت و سیاست آن را به دست گیرند. سوریه موقعیت مهمی دارد. سوریه ویژگی خاصی دارد. سوریه مستقل است. دارای رهبری شجاع و مستقل است. رهبری که منافع سوریه را بالاتر از همه مسائل دیگر میداند. رهبری سوریه جلوی هیچ کس سر خم نمیکند، نه دشمنان و نه متحدان. من از چیزهایی سخن میگویم که کاملا اطلاع دارم. آنها میخواستند استقلال سوریه را از بین ببرند. موضوع فقط موضوع مقاومت نیست. همانگونه که در مورد ایران هم این گونه است.
سید حسن نصر الله در ادامه این مصاحبه گفت: مثل موضوع ایران، امروز در ایران هم برخی از مردم اینگونه فکر میکنند که ایران تاوان حمایت از فلسطین و مقاومت در منطقه را میپردازد، درست است، اما این بخشی از حقیقت است. بخش دوم و مهم که بسیاری از ایرانیها هم به آن واقف هستند این است که هدف از فشارها و تهدیدات آمریکا، تسلط بر ایران و ثروتها و منابع و نفت و گاز و جایگاه راهبردی این کشور و احیای جایگاهی است که آمریکا زمان شاه در ایران داشت. فقط موضوع فلسطین و مقاومت مطرح نیست، بله آن هم بخشی از مسئله است و تاوان آن را میدهند و به خاطر آن از آنها قدردانی میشود، ولی همه ماجرا این نیست. در سوریه نیز همین ماجرا وجود دارد و در ایران نیز همین است. به همین علت چارهای جز ورود به درگیری نداشتیم.
بن جدو پرسید: شما در مقاومت لبنان چارهای نداشتید، درست؛ موضع ایران و شهادت سردار سلیمانی هم قابل درک است، ولی بشار اسد رئیس جمهور سوریه نیز به این مسئله واقف بود؟
سید حسن نصرالله گفت: او بود که تصمیمش را گرفت. شاهد بودیم برخی از متحدان سوریه در میان ایرانیها و روسها که بعدا آمدند میگفتند اگر ما مداخله نکرده بودیم کار دمشق تمام بود و از اینجور حرف ها، برخی ایرانیها هم ادبیات مشابهی داشتند. یک بار به حاج قاسم گفتم و ایشان همه به آن شخص گفت که ما با چنین ادبیاتی موافق نیستیم. اگر مقاومت سوریه و شخص بشار اسد و حامیان وی اعم از مسئولان و مقامات ارتش و پایداری و مقاومت ارتش و بخش زیادی از مردم سوریه در این درگیریها نبود... آنها اصل بودند و سپس متحدان و دوستان برای کمک به آنها آمدند، اما اگر خود سوریها نبودند و مقاومت نمیکردند و در این شرایط همه ایرانیها هم به سوریه میآمدند چه اتفاقی میافتاد؟ ایران در این صورت نیروی اشغالگر میشد. اگر همه روسها هم به سوریه میآمدند و سوریها در صحنه حضور نداشتند آنها هم نیروی اشغالگر میشدند. اگر همه حزب الله هم به سوریه میرفت، بدون حضور سوری ها، حزب الله هم نیروی اشغالگر بود؛ بنابراین اصل ماجرا این بود که در سوریه کسانی بودند که تصمیم گرفتند مقاومت کنند و در آن زمان نه تنها با بشار اسد بلکه با تعداد زیادی از مسئولان سوری دیدار کردم تا ببینم رویکرد و دیدگاه آنها چیست. همه آنها میگفتند ما هیچ رویکردی جز مقابله نداریم. ابعاد مسئله این است و ما برای حل و فصل سیاسی آماده ایم، اما میبینید طرف مقابل راه حل سیاسی نمیخواهد؛ بنابراین تصمیم اصلی را سوریها گرفتند و پس از آن متحدان به میدان آمدند، ما وارد صحنه شدیم و پس از آن هم ایران و برادران عراقی و نیروهای دیگر از جمله فاطمیون و زینبیون و... وارد صحنه شدند و روسیه نیز پس از پنج سال وارد میدان شد.
بن جدو علت و راز پایداری و مقاومت بشار اسد را با وجود همه مشکلات و خطراتی که برای وی وجود دارد پرسید. سید حسن نصرالله در پاسخ گفت: وی به جز چند مورد اخیر، اصلا دمشق را ترک نکرد. یک بار دیداری در یکی از کاخها با وی داشتم که مناطق نزدیک آنجا گلوله باران میشد و او آنجا را ترک نمیکرد. برخی از دوستان پیشنهاد کردند به لاذقیه یا جایی دیگر برود، اما نمیپذیرفت و میگفت من تا آخرین لحظه این نزاع اینجا میمانم. راز آن را بگویم، راز همین است. در سختترین شرایطی که با وی دیدار داشتم بسیار اعتماد به نفس داشت و قوی و مطمئن بود و هیچ نشانهای از ضعف و به هم ریختگی و آشفتگی در وی نمیدیدم. راز آن چیست؟ نمیدانم.
بن جدو پرسید: آیا شهید قاسم سلیمانی با ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه دیدار کرد و شخصا با وی درباره ورود نیروهای روسیه به سوریه با وی صحبت کرد؟ درست است. پیش از آن مباحثی مطرح شده بود. روسیه تا پیش از ورود به سوریه مواضع سیاسی در این خصوص اتخاذ میکرد و مثلا در شورای امنیت با استفاده از حق وتو حمایت میکرد و در کمکهای لجستیکی و اطلاعاتی میکرد، ولی هنوز به سطح حضور مستقیم نرسیده بود. به هر حال تحولات در سوریه از سال دوم شروع شد، سال اول روند اوضاع نزولی بود، اما سال دوم اوج گرفت به همین سبب ورود نظامی روسیه به ماجرا بسیار مؤثر بود و نمیتوان اهمیت آن را انکار کرد. در آن زمان ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه تردید داشت. همانطور که میدانید روسیه تقریبا در محاصره است. در منطقه و خاورمیانه چیزی ندارد و حتی در اروپای شرقی نیز همه چیز را از آن گرفتند و حتی آمریکا برخی کشورهای اطراف روسیه را که تحت لوای این کشور بودند یکی پس از دیگری جذب خود کرد. پوتین نگران بود که این کار خطراتی برای روسیه دارد و در واقع نوعی ماجراجویی محکوم به شکست است یا اقدامی موفقیت آمیز است. اینجا بحث سیاسی نبود بلکه به تحلیل نظامی نیاز داشت. در آن زمان هماهنگیهایی بین روسیه و ایران شد و حاج قاسم سلیمانی به مسکو رفت و در حضور شماری از مسئولان امنیتی و سیاسی و نظامی ذیربط با پوتین به مدت دو ساعت دیدار کرد، اینها را حاج قاسم مستقیما و بی واسطه برای من تعریف کرد و گفت نقشهها را روی میز گذاشتم و گفتم اوضاع اینگونه است و گفتم که ما یعنی ارتش سوریه و دوستان آن کجا هستیم و گروههای مسلح کجا هستند و چه فرصتهایی برای فعالیت و موفقیت وجود دارد. در واقع مطالعهای راهبردی از اوضاع سوریه و اطراف و طرحهای موجود و نتایج پیش بینی شده ارائه کرد که همه صحبتهایی علمی، واقعگرایانه، نظامی و میدانی با استفاده از نقشه و همه دادهها و اعداد و ارقام بود. در آن جلسه پوتین به حاج قاسم میگوید من متقاعد شدم و بر اساس همان جلسه هم روسیه تصمیم خود را گرفت. اینها چیزهایی بود که من از حاج قاسم سلیمانی شنیدم و پس از آن هم این چیزها گفته شد.
بن جدو پرسید: یعنی میتوان گفت روسیه به درخواست ایران و در نتیجه رایزنی با دمشق وارد میدان شد یا به درخواست سوریه؟
سید حسن نصرالله پاسخ داد: با درخواست سوریه، زیرا سوریه مایل به این مشارکت بود (مشارکت روسیه).
بن جدو:، اما مستقیما درخواست نکرد.
نصرالله: از روسیه؟
بن جدو: بله.
نصرالله: نمیدانم. اما احتمال میرود که درخواست کرده باشد. طبیعی است که درخواست کرده باشد. سوریه به کمک نیاز داشت. سوریه کشوری است که رهبری، نظام و کل کشور با جنگی جهانی روبرو شده بود و طبیعی بود که از روسیه درخواست کند. روسیه برای ورود به ماجرا تردید داشت. حتما سوریه و ایران مسئله را بررسی کرده اند. اطلاعات من تقریبا واقعگرایانه است و دوست ندارم داستان سر هم کنم. درست نیست بگوییم حاج قاسم سلیمانی پوتین را متقاعد کرد در سوریه حضور پیدا کند بلکه من میگویم حاج قاسم سلیمانی با نگاه راهبردی و استدلال و منطق قوی و شخصیت کاریزمایی که داشت توانست به همه تلاشهای قبلی چیزهای ارزشمندی بیفزاید که باعث شد روسیه تصمیم بگیرد در سوریه حضور پیدا کند. زیرا بحثها و تلاشهای عملی زیادی شده بود، اما پوتین باز هم تردید داشت، ولی حاج قاسم با توجه به توانایی بالایی که برای متقاعد کردن افراد داشت و با منطقی که داشت توانست این کار را انجام دهد. شعار نمیداد بلکه علمی حرف میزد. بعدا معلوم شد حضور روسیه در سوریه چه نتایج میدانی و نظامی و نیز سیاسی داشت. امروز گمان میکنم همه میدانند روسیه و پوتین پس از ورود به سوریه و تحولاتی که در منطقه و جهان روی داد، از طریق دروازه سوریه به عرصه جهانی بازگشتند.
غسان بن جدو از خاطرات با شهید حاج قاسم سلیمانی در جنگ ژوئیه ۲۰۰۶ پرسید. سید حسن نصرالله در پاسخ گفت: پیش از این حتی با خود شما درباره این مسئله صحبت کرده ایم.
بن جدو گفت: درباره نکات جدیدی که قبلا نگفته اید و مسائل پشت پرده مربوط به شهید حاج قاسم سلیمانی. ظاهرا ایشان در طول مدت ۳۳ روز جنگ اینجا پیش شما بود.
سید حسن نصرالله گفت: اول جنگ آمد و سپس دو روز اینجا را ترک کرد و سپس برگشت و تا چهاردهم (اوت) اینجا بود.
بن جدو: به نظر شما معقول بود که حاج قاسم سلیمانی تحت آن حملات و گلوله بارانها اینجا در حومه جنوبی بیروت باشد؟ شما از وی نخواستید اینجا را ترک کند؟
سید حسن نصرالله گفت: بار اول که آمد در سوریه بود، تماس گرفت و گفت میخواهم نزد شما بیایم. گفتم چگونه میخواهید بیایید؟ حومه جنوبی بیروت تحت حمله و گلوله باران است. لبنان تحت حمله قرار دارد. ظهر البیدر و گذرگاه المصنع و... بسته است. امکان ندارد. شما همانجا باشید و بیشتر برای ما مفید هستید. داشتم اینگونه استدلال میکردم و اگر از ما دور باشید و در این شرایط زیر حمله و گلوله باران نباشید بیشتر به ما کمک میکنید. ممکن است کاری با سوریها داشته باشیم یا با ایران کاری داشته باشیم. ممکن است نیاز به تماسهای بین المللی باشد، اما وی تحمل نمیکرد. مسئله عاطفی بود. نمیتوانست بپذیرد که در دمشق یا تهران باشد و ما که برادران هم هستیم زیر حمله باشیم و هر لحظه ممکن بود کشته شویم. از نظر روحی و عاطفی چنین چیزی برای او قابل قبول نبود. گفتم همانجا در سوریه بمان، ولی گفت من دارم میآیم. دیگر از اختیار من خارج بود و بچهها را فرستادم تا او را بیاورند و پیش ما آمد. چند روز پس از آغاز درگیریها که ما را ترک کرد و رفت تقریبا خودمان را پیدا کرده بودیم. تقریبا روزهای چهارم یا پنجم بود. مشخص شده بود که اسرائیل چه میخواهد و چه کار ممکن است انجام دهد. اوضاع تا حد زیادی دست ما آمده بود. ارزیابیهایی انجام دادیم و دیدگاهی نزد ما شکل گرفته بود که چه کار باید بکنیم؛ بنابراین لازم بود حاج قاسم این ارزیابیها از اوضاع و پیشنهادها و نوع و حجم کمکهایی را که لازم داشتیم اطلاع دهد. وی از یک طرف با مقامات سوریه اعم از بشار اسد و دیگر برادران صحبت میکرد و در ایران هم با مسئولان ایرانی و رهبر معظم صحبت میکرد. ممکن است برای خیلیها طبیعی باشد که مثلا چهار یا پنج روز یا یک هفته برود و همه این کارها را انجام دهد و یک هفته یا ده روز بعد نزد ما برگردد. اما وی فقط دو روز رفت و برگشت. به دمشق و سپس تهران رفت و در آن زمان رهبر معظم و مسئولان ایرانی در مشهد بودند، در مشهد با آنها دیدار کرد و به تهران برگشت و سپس به دمشق و در نهایت به جنوب بیروت برگشت. پس از آن اوضاع را دنبال میکرد تا این که آتش بس برقرار شد. وی پس از آتش بس عملی جنوب بیروت را ترک کرد. حاج قاسم در کنار ما نقش مهمی در جنگ داشت و حتی در خلال جنگ هم به حمایت لجستیکی نیاز داشتیم و این کمکها پیوسته ادامه داشت. این کمکها از ایران به سوریه و از سوریه به لبنان میآمد و هیچ یک از حملات هوایی اسرائیل نتوانست جلوی ارسال کمکهای لجستیکی به لبنان را بگیرد. اسرائیلیها خودشان میدانند که این چیزها که میگویم چیز سری نیست، زیرا در زمان جنگ همه اینها روشن میشد. حمایتهای لجستیکی، نظامی، هماهنگی سیاسی و تماس با ایران، انجام میشد و با وجود حاج قاسم از تماس با ایران و درخواست کمک بی نیاز بودیم و خودش این امور را پیگیری میکرد. حتی هماهنگیها با سوریه را نیز او انجام میداد. نکته مهمی که ممکن است قبلا نگفته باشم این است که وقتی صحبت از مرحله پس از آتش بس به میان آمد، صرف نظر از ابعاد نظامی و ترمیم امکانات و توانمندیها و... اینها بحث دیگری است؛ صحبت از رسیدگی به اوضاع اجتماعی مردم مهاجر و بازسازی بود. دو کار پیش رو داشتیم، یکی جمع آوری مردمی که مهاجرت کرده بودند. حدود یکصد هزار منزل دچار آسیب دیدگی جزئی تا ویرانی کامل شده بود. همه صاحبان این منازل خارج از منازل خود بودند و مهاجرت کرده بودند و باید بر میگشتند، چه کار باید میکردیم؟ من، حاج قاسم، حاج عماد مغنیه و تعدادی از برادران حدود چهار یا پنج روز قبل از آتش بس نشستیم و گفتیم مسئله تمام شده است، اوضاع به سمت آتش بس پیش میرود، بیایید از همین الآن فکر کنیم چه کار باید بکنیم. فکری به سر ما زد که در آن زمان آن را طرح احسان نامیدیم و در تاریخ بشریت سابقه نداشت. بر این اساس همه مردان و زنان نهادهای وابسته به ما بسیج شدند و تشریفات پیچیدهای هم نداشت، چون معلوم بود که چه کسی خانه اش خراب شده است و مردم یکدیگر را میشناختند. تصمیم گرفتیم به مردم کمک مالی کنیم و به کسانی که خانههای آنها به طور کامل ویران شده بود اجاره یک سال کامل و مبلغی برای اسباب و اثاثیه مختصر جهت گذران زندگی بدهیم، چون پیش بینی میشد طی یک سال منازل بازسازی شود. همچنین تصمیم گرفتیم به کسانی که منازل آنها به طور کامل ویران نشده است و میتوانند به منزل خود برگردند کمک کنیم تا منازل خود را بازسازی کنند و اسباب و اثاثیه برای آن تامین کنند. بسیار خوب، این کار پول زیادی میخواست. در آن زمان اوضاع مالی ایران بسیار خوب بود و اگر به خاطر داشته باشید قیمت نفت افزایش پیدا کرده بود و اوضاع خیلی بهتر از الآن بود. چه کسی قرار بود به ایران برود و این مبلغ را درخواست کند؟ حاج قاسم گفت این کار من است. به همین سبب در روز چهاردهم اوت که آتش بس برقرار شد کمیتهها از چند روز قبل تشکیل شده بود و تماسها را آغاز کرده بودند و به همه مردم کمک کردیم برگردند. پس از خداوند بزرگ و مسئولان جمهوری اسلامی ایران و در راس آنها رهبر معظم که چنین تصمیمی گرفتند، کسی که این مسئله را پیگیری کرد و به ایران رفت و امکانات مالی زیادی آورد تا ما توانستیم اوضاع را اداره کنیم، کسی نبود جز حاج قاسم سلیمانی. من خیلی چیزها را فراموش میکنم، اما برخی کارها قلب انسان را آزرده میکند و من آنها را فراموش نمیکنم؛ در همان زمان برخی مسئولان سیاسی لبنان تلاش میکردند مردم مدت بیشتری در خیابانها بمانند تا علیه مقاومت اقدام کنند. آنها اصلا پیروزی به دست آمده را قبول نداشتند و به آن اذعان نمیکردند. پس از آن وقتی مسئله آتش بس مطرح شد که سالها طول کشید، حاج قاسم بود که این طرح را همه جوره اعم از مالی و... با ما دنبال میکرد. وی همچنین هیئت ایرانی بازسازی را که رئیس آن در آن زمان شهید مهندس حسام خوشنویس بود، تشکیل داد و شهید خوشنویس هم از اعضای تیم حاج قاسم سلیمانی بود، اما مسئله در رسانهها به این شکل مطرح نشد، زیرا در نهایت مسئله سپاه پاسداران و نیروی قدس و مراجع نظامی و اینها مطرح میشد؛ بنابراین میخواستم برای نشان دادن وفاداری و قدردانی از این مرد (حاج قاسم) بگویم وی فقط در جنگ با ما نبود بلکه پس از جنگ نیز با ما بود. البته تاکید میکنم که همه برادران از رهبر معظم گرفته تا مسئولان جمهوری اسلامی ایران بودند که این کارها را کردند و حاج قاسم در واقع نماینده آنها بود، اما این اخلاص و پیگیریهای شبانه روزی بود که این نتایج را به بار آورد.
سید حسن نصرالله درباره سردار اسماعیل قاآنی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران پس از شهادت سردار سلیمانی گفت: خداوند ایشان را حفظ کند، مثل حاج قاسم به ایشان هم حاج اسماعیل میگوییم. من سالهاست که وی را میشناسم. وی معاون حاج قاسم بود و طبیعتا به همراه وی همه امور را پیگیری میکرد و زمانی که به ایران میرفتیم در همه دیدارهای ما حضور داشت و در همه این مدت که حاج قاسم مسئولیت نیروی قدس را بر عهده داشت حاج اسماعیل معاون ایشان بود، در نتیجه در کانون مسائل بود و به ما هم بسیار نزدیک بود. وی سوابق زیادی در سپاه پاسداران و جنگ هشت ساله دارد و مثل حاج قاسم همه این مراحل را پله به پله طی کرده است. گزینه حاج قاسم نیز همین بود. در زمان حیات حاج قاسم که از وی سوال میشد با توجه به این که همیشه در معرض خطر قرار دارید چه کسی را برای ادامه راه خود در نیروی قدس مناسب میدانید، میگفت حاج اسماعیل قاآنی. وی بهتر از همه معاون خود را میشناخت و گزینه او حاج اسماعیل بود. خط مشی و آنچه مکتب حاج قاسم نامیده میشود وظیفه سنگینی بر عهده جانشین وی میگذارد. بدون شک حاج اسماعیل میتواند این مسئولیت را به انجام برساند. وی ایمان و اراده و تجربه و توانایی و قدرت این کار را دارد و اکنون تقریبا وارد همه امور شده است و برای این که واقعگرا باشیم باید بگویم وی به زمان نیاز دارد. نباید از وی انتظار بیش از حد داشته باشیم و کارهایی را که حاج قاسم پس از ۲۲ سال تجربه در فرماندهی نیروی قدس انجام میداد، به ایشان تحمیل کنیم. این مسیر ادامه دارد و هیچگاه متوقف نخواهد شد.
در ادامه گفتگو سید حسن نصر الله دبیرکل حزب الله لبنان با شبکه تلویزیونی المیادین، غسان بن جدو مجری این شبکه گفت: دو تصویر از حزب الله وجود دارد. یک تصویر که حزب الله را بزرگ نشان میدهد و شاید این تصویر، واقعی باشد. در تصویر دیگر، به نوعی حزب الله خوار شمرده میشود. حزب ترسو و تحت محاصره تلقی میشود. به شکل اساسی، اسرائیل در عرصه سیاسی، تبلیغاتی و رسانهای برای تبلیغ این تصویر از حزب الله تلاش میکند. واقعیت این است که برخی کشورهای عربی هم در بسیاری از محافل عربی، این تصویر را از حزب الله نشان میدهند. اسرائیل اقدامات مختلفی از جنگ نخست و دوم گرفته تا جنگ نخست شمال انجام داد و تهدیدهایی هم به شکل واضح و روشن وجود دارد. اخیرا آوی کوخاوی رئیس ستاد مشترک ارتش این رژیم گفت هر اقدامی که حزب الله انجام دهد، باید بداند که اقداماتی انجام خواهیم داد که تقریبا در حد ویرانگری فراگیر خواهد بود. واکنش واضح و روشن دبیر کل حزب الله لبنان به این موضوع چیست؟
سید حسن نصرالله پاسخ داد: این بخشی از جنگ روانی اسرائیل است. حزب الله قدرت، روحیه، عزم و اراده خود را دارد و حتی شرایط حزب الله در این زمینه در مقایسه با گذشته بهتر است. وقتی که تهدید کردیم به هدف قرار دادن نیروی خود و شهادت وی در سوریه پاسخ میدهیم، همچنان پای تهدید خود هستیم. کوخاوی میداند که ما به اجرای این تهدید تمایل داریم. همه اقدامات اسرائیل در مرزها، همه تهدیدهای کوخاوی به این سبب است که وی به خوبی میداند حزب الله به کشته شدن نیروی خود در سوریه پاسخ میدهد. در برخی رسانهها و کانالها گفته میشود حزب الله در این خصوص صرف نظر کرده و قضیه تمام شده است. همه اقدامات و مانورهایی که در مرزها صورت میگیرد و بخش زیادی از گفتمان اسرائیل در این چارچوب است. این اقدامات به منزله واکنش و نشان دهنده ترس اسرائیل است. از زمانی که مسئول مستقیم حزب الله شدم، وقتی که حزب الله میگوید به فلان اقدام پاسخ میدهم، حجم زیادی از تهدیدها، فریادها و خشم اسرائیل دیده میشود. این نشان دهنده ضعف رژیم صهیونیستی است. این یکی از جوانب این موضوع است. وقتی که رژیم صهیونیستی این مانورهای جدید را انجام داد، به این سبب بود که میدانست حزب الله در آمادگی کامل به سرمی برد و من این موضوع را اعلام کردم. طرفی که میترسد و هراس دارد، چنین موضوعی را اعلام نمیکند، زیرا اعلام آمادگی کامل و آماده باش ممکن است دشمن را تحریک کند و آن را به اتخاذ فلان اقدام سوق دهد.
بن جدو: برای چه کاری در آماده باش به سر میبردید و برای آن آمادگی داشتید؟
سید حسن نصرالله: هر آنچه توانمندیهای پیشرفته نامیده میشود، صد در صد از آن برخوردار هستیم. از موشکها و محل شلیک موشکها گرفته تا اهداف، همگی مشخص بودند، سیستم فرماندهی و کنترل مهیا بود، مسئولان گروهها همگی آماده بودند و در محل خود برای اجرای عملیات حضور داشتند. بخش مهمی از قدرت در میدان حضور داشت. یعنی نیاز نداشتیم که نیروها از منطقهای به منطقه دیگر منتقل شوند. اسرائیل از این موضوع آگاه بود. به این موضوع اشاره نکرد و در خصوص آن سکوت پیشه کرد. آن هم در حالی که این اتفاقها در مقابل دیدگان اسرائیلیها انجام میشد. ما این اقدامات را به شکل محرمانه انجام ندادیم. این موضوع را از مردم و ملت لبنان پنهان کردیم تا مردم نگران نشوند. اما به این موضوع اهتمام میورزیدیم. طبیعی بود که اسرائیل بداند آماده باش در این سطح در لبنان وجود دارد. این دومین شاخص است.
سومین شاخص این است که به رغم اینکه رژیم صهیونیستی تاکنون از طریق میانجیهای موجود پیام ارسال کرده است؛ میداند که هر پهپاد اسرائیلی به منطقه بیاید، آن را هدف قرار میدهیم و آن را منهدم میکنیم. این رژیم میداند که همه پدافندهای هوایی ما در چارچوب سطح مجاز عمل میکنند و میداند که ما آماده هستیم. وقتی که رژیم صهیونیستی میخواهد موضع مشخصی را هدف قرار دهد، به همراه یک فروند پهپادی که اعزام میکند، یک فروند پهپاد دیگر و یک فروند جنگنده یا هواپیمایی اعزام میکند که بتواند محل احتمالی شلیک موشکها را هدف قرار دهد. اکنون در تحرکات پهپادهای اسرائیل آشفتگی زیادی وجود دارد. این رژیم تهدید کرد به اقدام احتمالی ما پاسخ خواهد داد. این رژیم میداند که ما از تصمیم خود عقب نشینی نمیکنیم و میداند که ما برای این کار تلاش کردیم و میداند که ما در برخی موارد، از سلاح مناسب برای مقابله با پهپادها استفاده کردیم. اما این موضوع در رسانهها منتشر نشد، زیرا همواره هدف ما سرنگون کردن پهپاد نیست؛ بلکه مهم این است که پهپاد اسرائیلی از حریم هوایی لبنان خارج شود. طبعا اگر پهپاد سرنگون شود، بهتر هم خواهد بود. با این شرایط میتوان گفت که مقاومت میترسد و هراس دارد؟ بدون تردید، نه. گواه این موضوع آن است که وقتی که اسرائیل پهپادی اعزام میکند، هواپیمایی برای حمایت از آن هم اعزام میکند. در گذشته این گونه نبود و حریم هوایی لبنان در برابر پرواز پهپادهای اسرائیلی باز بود.
چهارمین عامل اینکه اسرائیل میداند موضوع موشکهای نقطه زن متوقف نشده است و موشکها از نظر کیفیت و کمیت در حال پیشرفت است. اسرائیل در موارد زیادی، به مردم دروغ میگوید. برای مثال، مدالها و نشانهایی اعطا میکند که مثلا طرح موشکها در لبنان را به شکست کشانده است. این درست نیست. اکنون مقاومت دو برابر موشکهای نقطه زنی که سال گذشته در اختیار داشت، دارد. در نتیجه، در قبال توانمندیهای مقاومت، اسرائیل این اقدامات را انجام میداد و تهدید میکرد. معاون وزیر خارجه آمریکا به لبنان آمد و با تهدید گفت اگر فلان تأسیسات در بقاع را طی پانزده روز بازرسی نکنید، اسرائیل حمله خواهد کرد. این موضوع را به اطلاع همه مسئولان حکومت لبنان رساند. ما گفتیم صرف نظر از اینکه در فلان منطقه حضور داریم یا نداریم، هیچ حرکتی انجام نمیدهیم. چون این حق طبیعی مقاومت است و وارد این نزاع نمیشویم و در خصوص آن سخن نمیگوییم که تسلیحات میسازیم یا نمیسازیم. ما اعلام کردیم هیچ کاری در بقاع انجام نمیدهیم و اگر اسرائیل تأسیسات در بقاع را هدف قرار دهد، ما هم واکنش متناسب نشان خواهیم داد. اسرائیل میداند واکنش متناسب به چه معنی است. واکنش متناسب این نیست که تک تیراندازان در مرزها تیراندازی کنند. واکنش متناسب یعنی اقدامی انجام شود که هم سنگ با هدف قرار دادن تأسیسات در بقاع باشد.
بن جدو: نمیدانیم متناسب به چه معنی است. دقیقا یعنی چه کاری انجام میدهید؟
سید حسن نصرالله: این موضوع را نمیگویم تا مردم نگران نشوند.
بن جدو: شما گفتید اکنون تعداد موشکهای نقطه زن دو برابر موشکهایی است که سال گذشته در اختیار داشتید و از نظر کمیت و کیفیت در این زمینه پیشرفت وجود داشته است. این حجم جدید از موشکها چه کاری میتواند در رژیم اشغالگر انجام دهد؟
سید حسن نصرالله: این موشکها قدرت حزب الله را افزایش میدهد. همان طور که در گذشته گفتیم، میتوانیم هر هدف مهمی را در داخل رژیم اشغالگر و در سرتاسر مناطق فلسطین اشغالی که باید با دقت مورد هدف قرار بگیرد، هدف قرار دهیم. این تحول به چه معناست؟ این تحول به افزایش قدرت ما میانجامد. حزب الله پیش از همه اقدامات اسرائیل طی یک سال گذشته، قدرت داشت؛ اما قدرت حزب الله نسبت به سال گذشته دو برابر شده است. اگر اسرائیل بگوید حزب الله میترسد و هراس دارد، پس چرا به اقدام خود در پروژه موشکی ادامه میدهیم. آنها این موضوع را به منزله تهدید موجودیتی میدانند. کسی که میترسد، میگوید بیایید به این پروژه پایان دهیم و پرونده را ببندیم. اما این در حالی است که به شکل گسترده به فعالیت خود ادامه میدهیم. اسرائیل وقتی که به برخی افراد برای به شکست کشاندن این طرح، نشان هدیه میدهد، به مردم خود دروغ میگوید. هر آنچه را که مقاومت میخواست انجام دهد، انجام داد و به این کار ادامه میدهد و در این زمینه هیچ مشکلی وجود ندارد. در هر صورت، آینده نزدیک همه چیز را مشخص میکند. آینده ثابت میکند که مقاومت در کار خود جدی است، عزم و اراده دارد و نگران نیست. ارزیابی من تفاوت دارد و میگویم اسرائیل نگران است. با خروج دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از کاخ سفید، اسرائیل بسیار نگران است. دولت ترامپ به اسرائیل چیزهایی داد که انتظارش را نداشت و در خواب هم نمیدید. اکنون اسرائیل به سبب موضع آمریکا در خصوص بازگشت به توافق هستهای نگران است. این سازشها با برخی کشورهای عربی چه ارتباطی با درگیری مقاومت با دشمن دارد. مگر آنها در درگیری با دشمن مشارکت داشتند؟! اسرائیل به سبب اوضاع داخلی خود هم نگران است. دوست دارم امشب تأکید کنم که مقاومت در بهترین شرایط است، بهترین روحیه را دارد. توانمندیهای آن در بهترین شرایط است. بالاترین سطح عزم و اراده را دارد، به مسیر خود ادامه میدهد و اطمینان دارد. اکنون اعتماد ما به آینده و نزدیک شدن به پیروزی بسیار بالا است. ما هیچ نوع نگرانی در این زمینه نداریم.
بن جدو: اسرائیل فقط باید از موشکهای نقطه زن نگران باشد؟
سید حسن نصرالله: اسرائیل باید از همه چیز نگران باشد. اسرائیل از بسیاری مسائل آگاه است. اسرائیل در جنگ روانی میگوید ما از اقدامات شما اطلاع داریم. اسرائیل تصور میکند که وقتی این موضوع را میگوید، میترسیم. وقتی که اسرائیل میگوید از اقدامات شما اطلاع داریم، خیالمان آسوده میشود. این بدان معنی است که اسرائیل میداند ما قدرتمند هستیم. میداند که توانایی داریم. میداند که مصمم هستیم. میداند که توانمندیهای بسیار بالایی داریم. میداند که ما میتوانیم آن را شکست دهیم. خوب است که بداند.
از سال ۲۰۰۰ این ایده وجود داشت و از سال ۲۰۰۶ و در پی تلاش نیروهای مقاومت، این فکر تقویت شد که هر نوع توانمندی که به ما این امکان را بدهد که از طریق آن بتوانیم از کشور خود دفاع کنیم و از طریق آن دشمن را شکست دهیم، تلاش میکنیم که آن را در اختیار داشته باشیم.
بن جدو پرسید: اسرائیلیها میدانند، اما مردم میخواهند مطمئن شوند، آیا مقاومت امکانات هوایی، دریایی، زمینی و موشکی برای دفاع از خودش و آسیب رساندن مستقیم به رژیم دارد؟
سید حسن نصر الله در ادامه گفتگو با المیادین افزود در مورد پدافند هوایی سخن نمیگویم. در پدافند هوایی تا یک سطح مشخص با مقابله با پهپادها شرایط خودمان را به اسرائیلیها نشان دادیم. اما سطح بالاتری از این سطح مشخص، وجود دارد. اسرائیل میداند یا نمیداند؟ حتی اگر هم میداند، باید این برگ برنده پنهان بماند. در مسئله پدافند هوایی یا در مسایل دیگر، باید اصل غافلگیری را حفظ کنیم، زیرا در جنگ اهمیت دارد. بدون شک ما چیزهایی داریم که تلاش میکنیم اسرائیلیها هیچ چیزی از آن ندانند. تاکید میکنم مقاومت چیزهایی دارد که اسرائیلیها هنوز چیزی از آن نمیدانند، اسرائیلیها امشب بروند و دنبال آن بگردند. این چیزها کاملا سری است. ما نیازی نداریم که به دشمنان مان بگوییم و نباید اسرار آن را فاش کنیم. آن را به روزی موکول میکنیم که دشمن از آن غافلگیر شود و ناراحت شود و دوستان هم از آن شگفت زده و خوشحال شوند.
سید حسن نصرالله در پاسخ به این سوال که آیا بحران داخلی اسرائیل نتیجه آزادی و دموکراسی در جامعه این رژیم یا بیانگر بحران ساختاری در رژیم اشغالگر است؟ گفت: مشکلی ندارد که هر دوی اینها باشد. مشکلی نیست که انتخابات، دموکراسی و رقابت احزاب داشته باشند، اما جنبه دوم اهمیت دارد. امروز احزاب تاریخی اسرائیل مانند حزب کار از بین رفته اند. لیکود در مراحل اخیرش قرار دارد. دودستگیهای اخیر در لیکود بسیار مهم و برای آینده آن بسیار سخت است. تفرقه در داخل احزاب وجود دارد. شاهد قدرت گرفتن سریع یک حزب و سقوط سریع آن مانند حزب آبی- سفید هستیم که نشانه ضعف، توهم و توخالی بودن است. عضله واقعی ندارد. روشن است که اسرائیل با بحران رهبری، بحران هدایت، بحران احزاب، بحران اعتماد بین احزاب و بین شهرک نشینان و سران آنها روبروست. ما همه اسرائیلیها را شهرک نشین میدانیم. این بحران هم در حال عمیقتر شدن است. این شرایط هم عوامل مختلفی دارد. نگرانی درباره آینده، نگرانی درباره منطقه، اوضاع داخلی، فساد رایج، تضعیف حاکمیت قانون به آن ابراز افتخار میکردند، از جمله این عوامل است. چند روز پیش شنیدیم که یعلون که رئیس ستاد، وزیر دفاع، یکی از سران اساسی و نامزد نخست وزیری بود و یک متفکر راهبردی محسوب میشود، گفت امروز یک باند از مجرمان بر اسرائیل حکومت میکنند که ریاست این باند هم با بنیامین نتانیاهوست. این حرف را یک روزنامه نگار نگفته، بلکه حرف رئیس ستاد و وزیر دفاع است که از همان گروه راستگرایان است؛ بنابراین یک مشکل ریشهای و ساختاری در داخل رژیم وجود دارد؛ بنابراین این بحران، گسترش خواهد یافت. سه انتخابات برگزار شد و قرار است انتخابات چهارم برگزار شود. معلوم نیست چهارمین انتخابات چه نتیجهای داشته باشد. روشن است که بحران عمیق در این رژیم وجود دارد. علاوه بر فساد، کرونا، مسایل اقتصادی، شیوه تعامل آنها با کرونا، پروندههای قومیتی و کشمکشهای داخلی بین آنها مطرح است. در نتیجه، با یک جامعه بحران زده روبرو هستیم. من در روز شهادت حاج قاسم حرفی زدم که به آن باور دارم که این رژیم ساختگی است، هم ایجاد این رژیم، ساختگی بود و هم ادامه کار و بقای آن ساختگی است. قدرت آن از خودش نیست. نمیگوییم آمریکا از بین برود یا دچار فروپاشی شود، فقط ضعیف شود و دیگر آنچه در منطقه رخ میدهد، برای آن مهم نباشد و درگیر مسایل خودش شود. آیا این اسرائیل، اسرائیل باقی خواهد ماند؟ کشورهای عربی که روابط شان را با نتانیاهو عادی سازی کردند، هوشیاری نتانیاهو و موفقیت نتانیاهو، موفقیت اسرائیل بود؟ نه. بلکه نتیجه چماقی است که در دست ترامپ و آمریکا قرار دارد. آنها برای نزدیک شدن به آمریکا این کار را انجام دادند. نه فقط برای اینکه اسرائیل یک قدرت بزرگ، موفق و پیشرفته است و نتانیاهو یک شخصیت سیاسی حرفهای و تاریخی است، به هیچ وجه. کسی که این کشورها را به صف کرد، ترامپ بود. آنها را با چماق تهدید کرد. همان سیاست چماق و هویج. مانند سودان که هویج به آن نشان دادند، البته در برابر عربها بیشتر از چماق استفاده میکنند. تحولاتی رخ میدهد که شما به آن اشاره کردید، مانند شهادت حاج قاسم، شهادت ابومهدی، شهادت دانشمند بزرگ مانند شهید فخری زاده، همه اینها بخشی از ماهیت نبرد است. از ما افراد بزرگ و کوچک شهید میشوند، اما باید به این نبرد به طور کلی نگاه کرد. در مجموع، محور ما دست برتر دارد و اسرائیل یک رژیم بحران زده است.
غسان بن جدو گفت: ”شما چطور مردم و افکار عمومی دوستدار مقاومت و حتی افکار عمومی عربی را راضی میکنید، در حالی که متحمل همه این خسارتها میشوید که گفتید نتیجه پیروزی هاست، اما پاسخی وجود دارد. “
سید حسن نصرالله خاطر نشان کرد: ما در یک نبرد نامحدود قرار داریم. درست نیست که به بعضی از عملیات ها، به صورت خاصی واکنش نشان دهیم.
سید حسن نصرالله درباره اینکه پاسخ ندادن به این عملیات، باعث تضعیف روحیه میشود، گفت: این مسئله موقت است و به بعضی رسانهها از زاویهای که به مسایل نگاه میکنند، کمک میکند. اگر فردا عملیات مهمی در یک جا اجرا شد، باید روحیهها بالا رود؟ نبردها به این صورت مدیریت نمیشود. پاسخ باید قاطع باشد. تصمیم پاسخ دادن وجود دارد، امکانات پاسخ دادن هم وجود دارد. به صورت کلی میگویم، باید شرایط آن محقق شود. اگر پاسخ مناسب و متناسب نباشد، وجهه را مخدوش میکند و اعتبار را احیا نمیکند. البته اگر فرض کنیم که اعتبار (محور مقاومت) آسیب دیده است. اگر قرار است اعتباری که مخدوش شده است، احیا شود، باید صبر کنیم و شبانه روز تلاش کنیم تا پاسخ واقعی و متناسب صورت گیرد که این وجهه را احیا کند.
سید حسن نصرالله درباره اینکه پاسخ ندادن شما به شهادت یکی از برادران در سوریه، تصمیم سیاسی یا تصمیم نظامی است و به عمد صورت میگیرد؟ گفت: بله، صهیونیستها در مرزها بسیاری از پایگاهها را تخلیه کرده و پنهان شده اند. اگر بخواهیم اقدام تبلیغاتی انجام دهیم. راحت است که از جوانان بخواهیم بروند و به یک گشتی حمله کنند و دو یا سه تانک را هدف قرار دهند و چند موشک شلیک کنند و آن را در رسانهها پخش کنیم. چنین کاری ساده جلوه دادن مسئله برای مردم است. اما نزد اسرائیلیها نقطه ضعف خواهد بود که یکی از ما را بکشند و ما فقط آهن و بتنهای آنها را هدف قرار دهیم. آنها آهنها و بتنهای دنیا را در اختیار دارند. آنچه عامل بازدارنده در برابر اسرائیلی هاست، آن است که اگر از ما بکشید، از شما میکشیم. این معادله وجود دارد. مدتی پیش حتی در شبکههای تلویزیونی دیدید که مجسمهها و رباتهایی را قرار داده بودند تا ما عملیاتی اجرا کنیم و آنها را راحت کنیم. دفعه قبل بحثهایی مطرح شد که خودرویی که هدف قرار گرفت، عناصر نظامی بودند یا نه. بعضی افراد میگویند نه کسی در داخل آن نبود و خودران بود. عدهای میگویند در داخل آن خودرو، مجسمههایی قرار داده بودند. تصمیم برادران ما آن است که اطمینان پیدا کنند که انسان واقعی در آن طرف وجود دارد. سادهترین کار عملیات نمایشی است. اما ما به دنبال عملیات جدی هستیم. اکنون اسرائیلیها در حال آماده باشند و تدابیری اتخاذ کرده اند. از خودروها و تانکهای خودران استفاده میکنند، اما در نهایت پس از یک، دو یا سه ماه بالاخره به این تدابیر پایان خواهند داد. در آن زمان، خواهیم دید که داستان چطور است.
مجری المیادین گفت: ”اگر آزمون جدی درباره ترسیم مرزها وجود دارد. به نظر میرسد با اصرار لبنان بر مرزهایی که در عمق دریای لبنان طولانیتر است، اسرائیلیها با حمایت آمریکا، مذاکره را متوقف کرده است. کار به کجا رسیده است و اگر مذاکرات ترسیم مرزها شکست بخورد و اسرائیل با آغاز استخراج گاز در این مناطق، لبنان را در برابر عمل انجام شده قرار دهد، چه خواهد شد؟ “
سید حسن نصرالله گفت: مذاکرات در عمل به حال تعلیق درآمده است و قرار نیست دیدارهای جدیدی برگزار شود. به اعتقاد من، دولت فعلی آمریکا دیگر فرصتی برای پیگیری این موضوع ندارد. یعنی لبنان داستان تقریبا متفاوتی با دیگر کشورهای عربی دارد. به اعتقاد من، در مذاکرات در سایه دولت فعلی، هیچ پیشرفتی به دست نخواهد آمد. اینکه در سایه دولت جدید، آمریکاییها مسئله را پیگیری کنند یا پیگیری نکنند، راه حلهای مشخصی را پیشنهاد کنند، طرف اسرائیلی را زیر فشار قرار دهند؟ باید اجازه بدهید تا با گذشت زمان مشخص شود. اما بخش دوم سوال شما آن بود که اگر فرض کنیم دیگر مذاکرهای برای ترسیم مرزها صورت نگیرد. از نظر ما، آبهایی که حکومت لبنان آن را آبهای سرزمینی لبنان میداند، ما در مقاومت هم آن را لبنانی میدانیم. همانطور که زمینهایی را که لبنانی بداند، ما هم لبنانی میدانیم؛ بنابراین حق خودمان میدانیم که برای دفاع از این آبها یا سرزمین، تلاش کنیم؛ بنابراین اگر اسرائیل در این منطقه، چه زمینها و چه آبهایی که لبنان آن را متعلق به خودش میداند، عملیاتی اجرا کند، لبنان و نیز مقاومت موضع گیری خواهند داشت. من بارها گفته ام که ما آماده هستیم، اما نمیخواهم موضعی را به لبنانیها تحمیل کنم. حق طبیعی خودمان میدانیم که مانع از هر نوع سرقت اسرائیل در آبهای لبنان شویم. اینکه از این حق استفاده کنیم یا استفاده نکنیم، در هر صورت حق ماست و در آن زمان، تصمیم خواهیم گرفت. بدون شک اگر حکومت لبنان تصمیمی بگیرد، بهتر خواهد بود و ما تصمیم حکومت لبنان را برای دفاع و حفظ نفت و گاز لبنان که در آبهای لبنانی قرار دارد و اسرائیل آن را غارت کند، اجرا خواهیم کرد. اما اگر حکومت لبنان اقدامی انجام دهد، ما چطور رفتار خواهیم کرد؟ باید آن زمان دید. اما اکنون میگوییم که حق داریم و توانایی آن را هم داریم که مانع از این کار شویم. بحثی درباره قدرت مقاومت در این زمینه وجود ندارد. درباره حق ما هم در این باره بحثی وجود ندارد. درباره این موضوع باید حکومت لبنان تصمیم بگیرد. عملکرد فعلی حکومت هم خوب است و ابهامی درباره آن وجود ندارد.
سید حسن نصرالله در پاسخ به سوالی درباره علت تاخیر در تشکیل دولت در لبنان و تاثیر عوامل داخلی و خارجی بر آن، گفت: تا الان چیزی که در مطبوعات نوشته میشود، عوامل داخلی و خارجی است. اما زمانی که با مقامات ذیربط صحبت میکنیم، میگویند عوامل خارجی وجود ندارد و عوامل داخلی است. آخرین سخنان مامور تشکیل کابینه، دقیق بود که مشکل، نبودن اعتماد است. اگر اعتماد وجود داشت، تشکیل دولت ساده بود، اما زمانی که اعتماد وجود ندارد، همه احساس میکنند اگر با دادن وزارتخانهها به طرف دیگر موافقت کنند، شرایط نگران کننده برای آنها ایجاد خواهد شد. به این علت که بی اعتمادی و ترس متقابل وجود دارد، میگویند فلان وزارتخانهها را به یک طرف ندهید و به طرف دیگر بدهید. بحثها واقعا داخلی و مرتبط با تعداد وزارتخانهها و ماهیت وزارتخانه هاست. اما در اصل، بحثها مربوط به نبود اعتماد است.
سید حسن نصرالله در پاسخ به این سوال که آیا اعتمادی بین شما و سعد الحریری وجود دارد؟ گفت: ما با کسی مشکل نداریم. بی اعتمادی اساسی بین سعد الحریری و میشل عون است. البته در جاهای دیگر هم مشکلاتی وجود دارد. نباید مشکلات دیگر را فراموش کنیم. بین مامور تشکیل کابینه و دیگر طرفها هم بعضی مسایل حل نشده وجود دارد. اما پرونده اصلی همان است. چیزی که اول باید مشخص شود، ترکیب دولت، تعداد وزارتخانهها و تقسیم وزارتخانه هاست. این مسایل به یک گروه ارتباط ندارد، بلکه مربوط به همه ترکیب کابینه است. میشل عون دیدگاه خاص خودش را دارد و مامور تشکیل کابینه هم دیدگاهی دارد و بقیه طرفها هم دیدگان خودشان را دارند. پیچیدگیهای دیگری هم وجود دارد که بعدا مشخص خواهد شد و فعلا زیر میز است و به روی میز نیامده است.
مجری المیادین گفت: ”من در مقدمه درباره حامیان مردمی شما سخن گفتم که واقعا استثنائی است. من گفتم سید حسن نصرالله یک رهبر ملی لبنانی است و فقط توصیف من از شما نیست، بلکه واقعا هم همینطور است. زمانی که یک رهبر ملی سخن میگوید باید به فکر همه ملت لبنان باشد. هر کسی سخنان شما را پیگیری کند واقعا به این مسئله میرسد که توجه شما به همه ملت لبنان است. با این وجود، میخواهم درباره طیف حامیان مردمی شما سخن بگویم که پایدار است و همه چیزش را فدا میکند. میدانم که شما تا چه اندازه آن را دوست دارید. همواره سوال میکنند، دورنمای حزب الله در داخل لبنان چگونه است تا به صورت ریشهای و نهایی در اصلاح اوضاع ایفای نقش کند تا برای این طیف و نیز برای ملت لبنان نتیجه بخش باشد و رفاه به همراه بیاورد؟ به ویژه که شما با محاصره و تحریم روبرو هستید. همه شما را مسئول معرفی میکنند که به علت حزب الله، آمریکا علیه لبنان تحریم اعمال میکند. “
سید حسن نصرالله پاسخ داد: دو مسئله اوضاع کلی ملت لبنان و اوضاع مردم حامی ما وجود دارد که به طور مستقیم تحت تاثیر آنچه درباره با رخ میدهد، قرار میگیرد. ما به هر دو سطح توجه داریم. اما به صورت طبیعی، برای اینکه صادق باشم باید بگویم که اولویت ما، مردم حامی ماست که از ما طرفداری و دفاع میکنند و تاوان این راه و خط مشی را پس میدهند. متاسفانه ترکیب لبنان به این صورت است. به عنوان مثال در زمان جنگ ژوئیه شما در لبنان بودید. مردم از بعضی مناطق به طور کامل آواره شدند و خانههای آنها بمباران و ویران شد، مناطقی هم بود که به نظر میرسید یک کشور دیگر بود. من در آن زمان به برادران گفتم که از این شرایط خوشحالم و با آن مشکلی ندارم. من دوست ندارم اسرائیل بقیه مناطق را بمباران کند تا همه ما مثل یکدیگر باشیم. تا زمانی که ما و حامیان مردمی ما تاوان میدهند، مسئلهای نیست. این شرایط، مسئولیت اضافی بر گردن ما درباره حامیان مردمی مان میگذارد. اگر کسی از من سوال کند که شما اگر امکانات مشخصی داشته باشید، چرا به طرفداران خودتان بیشتر از ملت لبنان کمک میکنید؟ پاسخ من آن است که این مردم حامی ما هستند که هدف قرار دارند و بمباران میشوند و با خطر روبرو هستند و بیش از هر طرف دیگری در بین ملت لبنان، هزینه داده اند. هر چند که همه ملت لبنان هزینه داده است. من فقط میخواهم اولویتها را بیان کنم. ما برای کمک به آنها تلاش میکنیم و به طور مفصل درباره شرایط پس از جنگ ژوئیه سخن گفتیم. ما در چارچوب حکومت، امکانات مستقیم، دوستیها و روابط مان برای کمک به این حامیان مردمی تلاش کردیم. آنها تا ابد ایستادگی کنند. هر چند که امید و نقطه قوت ما به حامیان مردمی ما، پیشینه ایمانی، اعتقادی، اخلاقی و انسانی در درجه اول است که آمادگی فداکاری و صبر را ایجاد میکند. مسئله دوم هم باورها و هوشیاری است. به عنوان مثال، بعضی مسئولان لبنانی که مخالف ما هستند، به درستی میگویند مشکل فقط مشکل حزب الله نیست. مثلا اهالی جنوب لبنان نمیخواهند مقاومت سلاحش را تحویل دهد. زیرا برای اهالی جنوب لبنان، مقاومت به مثابه سپر، امنیت، ایمن، ضمانت، حمایت و کرامت است. مسئله فقط روحیه نیست. همه مردم میدانند که اگر این مقاومت - که آمریکاییها آمده اند و میگویند کاری میکنیم که تاوان آن را پس بدهید- نبود سرزمین، منابع، امنیت، کرامت، ناموس، اسیران، مردان و زنان ما کجا بودند همانطور که از سال ۱۹۹۸ تا سال ۲۰۰۰ در آن قرار داشتند.
سید حسن نصر الله دبیرکل حزب الله لبنان، در ادامه مصاحبه با شبکه تلویزیونی المیادین گفت: ایمان موجب هشیاری، درک گزینهها و ابزارهای گزینهها میشود. میدانید که علمای سنتی در سطح زیادی در زمینه سیاست ورود نمیکنند. برخی از آنها تا حدی سنتی هستند که شاید درباره همه این روند اعتراض داشته باشند. یکی از آنها گفت اگر اصلاح مقاومت را بپذیری، تو را به خیانت متهم میکنیم.
پس از ۲۰۰۵ بسیاری در خصوص اصلاح مقاومت و چیزهای مشابه آن سخن گفتند. برخی از علما میگفتند بدون مقاومت، وجود علما محو میشود. همان طور که در برخی کشورهای عربی و جهان اسلام شاهد هستیم. ما نمیگوییم که فقط به ایمان و هشیاری تکیه میکنیم. نه این طور نیست. ما شبانه روز در مؤسسات، یگانها و تشکیلات خود و گروههای خود بر این موضوع تاکید میکنیم که فضای مقاومت تقویت شود.
برای مثال در خصوص موضوع بندر بیروت، برای کمک کردن تلاش کردیم. اما جلوی کمک کردن ما را گرفتند. من به مردم مناطق جنوب، خانوادهها و انجمنها در برخی از دیگر مناطق گفتم برخی از مردم از منازل خود کوچانده شدند و لازم است که در منازل شما ساکن شوند. مردم این مناطق گفتند به آنها خوشامد میگوییم. ما منازل داریم. هتل داریم و ..، اما کسی نیامد. این موضوع ناشی از مسائل طائفهای و مذهبی بود. در حالی که جوانان بیروت، ضاحیه، جنوب و... در حال جمع آوری خرابههای باقی مانده از انفجار بودند، برخی از رهبران طرفداران مسیحیان با روی آوردن به گفتمان تحریک آمیز، میگفتند شما کجا بودید؟ اثری از شما در این عرصه نبود. دوست داشتم مانند شرایط مالی ۲۰۰۶ که به ایران رفتم، اتفاق میافتاد. شرایط انفجار در بندر بیروت مانند شرایط جنگ بود. مردمی که منازل آنها ویران شد و آواره شدند، هم مردم ما هستند. ما به هر صورتی برای کمک کردن در این شرایط تلاش کردیم، اما گاهی گفته میشود راه آن چگونه است؟ راه آن راهی بود که از طریق حکومت انجام شود، زیرا در پی اقدام مستقیم، مشکلاتی به وجود میآید. از طریق حکومت هم که میخواستیم، انجام دهیم، حکومت آشفته بود. ما با برادران خود در ایران سخن گفتیم. آنها گفتند ما برای ارائه کمک در زمینه ارائه آهن، آلومینیوم، انواع مختلف شیشه آمادگی داریم و با استفاده از کشتیها به لبنان ارسال میکنیم. اما حکومت لبنان دچار آشفتگی بود. ادارههایی در حکومت نیستند که آهن، آلومینیوم، انواع شیشه و.. دریافت کنند. در لبنان هر طرحی برای کمک از طریق پرداخت پول انجام میشود. به همین سبب است که بازسازی این مناطق هنوز دچار آشفتگی است.
ما بر این باوریم که در اوضاع کنونی نمیتوانیم کمک کنیم، زیرا مسائل به دست دولت و حکومت است، نه حزب الله. حتی محور مقاومت در لبنان هم نمیتواند به شکل جدای از حکومت اقدامی انجام دهد. حکومت برخی گزینهها را دارد. مشکل در لبنان، مشکل گزینهها است. وقتی که از رفتن به سمت شرق سخن میگویی، گزینه چیست؟ روسیه یا چین.. در لبنان رفتن به سمت گزینه اقتصادی که لبنان را نجات دهد، نگرانی زیادی وجود دارد. این شعار نیست. جزئیات و اطلاعات در این زمینه وجود دارد. نشست کشورهای شرق آسیا... سازمان گستردهای که دهها کشور در آن نشست حضور داشتند و قطب آن چین بود و ترامپ در آن حضور نیافت. با اینکه برخی از کشورهای دوست و متحد آمریکا در آن حضور داشتند، اما از آمریکا جدا شدند.
ما در لبنان از رفتن به سمت چین نگران هستیم. خواستیم که از ایران، نفت و گاز و فرآوردههای نفتی با لیر لبنان وارد کنیم، حکومت لبنان این کار را نمیکند، زیرا نوعی نگرانی از این کار وجود دارد. برخی گزینهها وجود دارد. برای مثال، این ایده را مطرح کردم که در خصوص آن تفکر میکنند. نمیدانم به نتیجه رسیدند یا نه. اما این موضوع مطرح شد که در گفتگو با عراق، در خصوص ارائه کالا به جای پول در ازای دریافت نفت، بحث شود. شاید آنها بپذیرند. اما پیگیری جدی این موضوع اهمیت دارد و اینکه چه طرفی این کار را انجام دهد.
سید حسن نصر الله در پاسخ به این سئوال که در اواخر سال ۲۰۲۰ قرار داریم و در حال ورود به سال ۲۰۲۱ هستیم. با روی کار آمدن جو بایدن، آن طور که گفته میشود، مذاکرات آمریکا و ایران ممکن است به بسیاری از مسائل پایان دهد؟ در خصوص مشکل لبنان گفته میشود در انتظار گفتگوهای ایران و آمریکا هستیم. مشکل ملت بحرین هم این گونه است؛ ملتی که شایسته تشکر و قدردانی است و آخرین ملتی است که علیه سازشکاری با رژیم اشغالگر ایستاد. از سوی دیگر، درباره یمن گفته میشود مشکل این کشور از طریق مذاکرات ایران و دولت جو بایدن حل میشود. نظر شما در این باره چیست؟ گفت: در پیش بینی در خصوص اتفاقهای آینده درباره بسیاری از دشمنان و بسیاری از دوستان اشتباهی وجود دارد. برای مثال، در لبنان گفته میشود تشکیل دولت در انتظار مذاکرات ایران و آمریکا است. این سخن درست نیست. یا گفته میشود توقف جنگ در یمن منوط به مذاکرات ایران و آمریکا است. از سوی دیگر، درباره حل مشکل بحرین هم این سخن مطرح میشود. در اینجا به رهبران، علما، شخصیت ها، جوانان در زندانهای بحرین و کسانی که از این کشور تبعید شدند، درود میفرستیم. تصویر سرتاسر منطقه به مذاکرات ایران و آمریکا مرتبط شده است. اشتباهی در این زمینه روی میدهد، زیرا انتظار برای چیزی خواهد بود که روی نخواهد داد، زیرا در گذشته هم محقق نشد. بگذارید در خصوص ایران سخن بگویم. وقتی که مذاکرات وین درباره توافق هستهای انجام شد، با ایران گفتگو کردند. آمریکاییها بر این موضوع پافشاری کردند که درباره دو موضوع موشکهای بالستیک و منطقه بحث و مذاکره شود. ایرانیها با تبعیت از مقام معظم رهبری، هیچ یک از دو موضوع را نپذیرفتند و گفتند ما در خصوص توافق هستهای سخن میگوییم. پس فقط درباره مسائل هستهای مذاکره میکنیم. این موضوع با خردورزی مطرح شد. برخی از نادانها در لبنان و کشورهای عربی تصور کردند و گفتند این عملیات، این حادثه، این موضع برای تقویت موضع گیری ایران در مذاکرات هستهای انجام میشود تا از طریق آن بتواند معامله کند. ایران میتوانست مسائل منطقه را برای بهبود موضع خود در توافق هسته ای، بگشاید. اما به طور کامل با این موضوع مخالفت کرد، زیرا بر اساس اصول عمل میکند. این موضوع مهم است، زیرا بسیاری تحلیل و پیش بینی میکنند که ایران اکنون قدرت بزرگ منطقهای و یکی از محورهای اصلی منطقه است. ایران با آمریکا و برخی از کشورها تفاوت دارد که تلاش میکنند با پایبندی به مسائل مختلف در کشورهای مختلف، به نمایندگی مذاکره کند و از طریق بهره برداری از این مسائل و تجارت در زمینه آنها، به سود برسند. ایران این گونه نیست. دلیلی برای آن میگویم. ایران هیچ وقت به جای هیچ طرفی مذاکره نکرد و احتمال این کار هم وجود ندارد. برای مثال، در یمن اگر آمریکا و همه جهان به ایران بگویند در خصوص یمن با هم مذاکره کنیم، ایران میگوید مسئله یمن به من ارتباطی ندارد که با من مذاکره شود. اگر میخواهید در خصوص مسئله یمن گفتگو کنید، با یمنیها گفتگو کنید. یمنیها را ببینید، با آنها گفتگو کنید و در گفتگو با آنها به نتیجه برسید. من مذاکره کننده نیستم و به من اختیار مذاکره از جانب گروهی دیگر داده نشده است. افزون بر آن، طرفی که در خصوص مسئله دیگری مذاکره میکند، در راستای منافع خود مذاکره میکند؛ نه در راستای منافع دیگری. یا برای مثال، در مسائل عراق، لبنان، سوریه، فلسطین و بحرین اوضاع این گونه است. جمهوری اسلامی ایران در خصوص مسائل ملتها و کشورهای منطقه، به نمایندگی از آنها با آمریکا و ... گفتگو نمیکند و احتمال این هم وجود ندارد. همچنین این احتمال هم وجود ندارد که به زیان کشورها و ملتهای منطقه، معامله کند. شاهد این موضوع چیست؟ برای مثال، نخستین نماینده سازمان ملل در یمن که استعفا داد و تغییر کرد، نماینده جدیدی تعیین شد. وی انگلیسی بود. اروپاییها برای کمک به نماینده انگلیسی تلاش کردند و کمیته اروپایی با حضور انگلیس، فرانسه، آلمان و برخی دیگر از کشورها تشکیل دادند. کشوری که در میان جنبش انصارالله احترام یا نفوذ دارد، ایران بود. بین ایران و کشورهای اروپایی مسائل زیادی وجود دارد. به نفع ایران است که در راستای مسائل خود با اروپاییها گفتگو کند. اما پاسخ رسمی ایران این بود که ما به نمایندگی از یمنیها گفتگو نمیکنیم و به نمایندگی از آنها مسئله آنها را حل نمیکنیم. اولا از رهبری انصارالله میپرسیم. اگر انصارالله بگوید، این برای ما مفید است که ایران در چارچوب گفتگو و مذاکراتی از این نوع، حضور داشته باشد و این خوب است، ایران مانعی در این کار نمیبیند و نمایندهای که در خصوص این مسائل در کمیته گفتگو میکند، به نفع چه کسانی عمل میکند؟ به نفع مردم یمن. این گونه نیست که ایران از مسائل یمن برای حل مشکلات و مسائل خود استفاده کند.
سید حسن نصرالله در پاسخ به این سئوال که در یمن چه اتفاقی افتاد؟ گفت: آنچه در مقام عمل اتفاق افتاد این بود که برادران یمنی گفتند ما منافعی داریم دیدارها و مذاکراتی برگزار شد و دیدگاهها رد و بدل شد، اما به نتیجهای نرسید واضح است که سازمان ملل بسیار در این زمینه کُند است و در زمینه حل این مسئله جدی نیست؛ یک مثال دیگر میزنم در عراق همه کشورهای جهان در این کشور و خارج از آن با آمریکاییها بر سر میز مذاکرات مینشینند و مذاکره میکنند. چه کسی اجازه نمیدهد با ایران در عراق مذاکره شود؟ پاسخ آمریکاست. مثلا در سال ۲۰۰۸، ۱۵۰ هزار افسر و نیروی نظامی آمریکا در عراق بودند آمریکا اصرار داشت که باید با ایران در زمینه پرونده عراق مذاکره کنیم. ایرانیها نمیپذیرفتند بر اثر این اصرار این اتفاق افتاد. دولت عراق در آن زمان به نخست وزیری نوری المالکی بود عراقیها دیدند اگر منافع عراق این است که ما و آمریکاییها در کنار هم بنشینیم و درباره چیزی مذاکره کنیم که به عراق کمک کند ما مشکلی نداریم و تنها دو شرط داریم البته همه این پروندهها را حاج قاسم سلیمانی پیگیری میکرد. اولین شرط اینکه مذاکرات با حضور هیئت عراقی باشد و شرط دوم اینکه این مذاکرات علنی باشد. چرا میخواستند هیئت عراقی حضور یابد و مذاکرات علنی باشد؟ زیرا بعدها کسی در سراسر جهان نگوید که ایرانیها و آمریکاییها درباره منافع ملت عراق مذاکره میکنند و این منافع عراق را هزینه کردند. مذاکره هم باید تنها در زمینه پرونده عراق باشد و درباره هیچ چیز دیگری مذاکره نشود. چندین جلسه علنی نیز برگزار شد و به پایان رسید. مثال دیگر مثلا لبنان، همیشه در سال ۲۰۰۵ ما در مورد پروندههای داخلی مذاکره نمیکردیم در سال ۲۰۰۵ در لبنان بحران وجود داشت و هیچ کس نماند که در این پرونده دخالت نکرده باشد. اروپاییها و عربها و ... همه دخالت میکردند. هر کس که با ایران سخن میگفت ایرانیها به او چه میگفتند؟ بروید و با لبنانیها صحبت کنید. شما درباره حزب الله میخواهید صحبت کنید با حزب الله سخن بگویید. بزرگترین خدمتی که ایران به آنها میکرد این بود که یک خط با حزب الله باز کرد تا با ما سخن بگویند؛ اینکه ایران درباره ما مذاکره کند و دیدگاههای خود را بر ما تحمیل کند اینطور نبود.
در سوریه نیز همین طور است من قبلا نیز گفته ام از همان روز اول حتی برای ایجاد راه حل سیاسی اگر ایران با جریانهای مخالف نظام سوریه تماس میگرفت با اطلاع و موافقت بشار اسد رئیس جمهور سوریه بود. اینطور نیست که ایران وارد مذاکراتی شود و نتایج آن را بر مقامات سوری یا ملت سوریه تحمیل کند.
در زمینه فلسطین که مسئله بسیار واضحتر و شفافتر است. خوب! اگر این، روش ایران است و رفتار نظام جمهوری اسلامی ایران است منتظر چه هستید؟ اگر مذاکراتی به نام صلح آمریکایی -ایرانی در منطقه روی بدهد این نتیجهای در بر نخواهد داشت. اگر کسی بخواهد در هر یک از پروندههای منطقه مذاکرات ایران و آمریکا را بررسی کند میبیند که ایران حاضر نیست این نقش را ایفا و چنین کاری بکند.
از اینرو اگر درباره آینده منطقه بخواهیم سخن بگوییم درباره دو موضوع باید سخن بگوییم درباره دولت جدید آمریکا که چگونه رفتار میکند؟ دولت ترامپ و دولتهای قبل از ترامپ چه رویکردی داشتند؟ مثلا در یمن تصمیم جدی برای توقف جنگ در یمن وجود دارد یا خیر؟ و چگونه میتوان به آن رسید و ابزار آن چیست؟
این ربطی به توافق ایران یا آمریکا ندارد در هر پروندهای در منطقه اینچنین است. دولت آمریکا چگونه رفتار میکند و در نقطه مقابل ملتهای منطقه چگونه رفتار میکنند میخواهند مقاومت کنند یا تسلیم شوند؟ میخواهند پیروز شوند یا از هم فروپاشند؟ اینهاست که چهره و تصویر منطقه را در سال جدید و سالهای آینده میسازد.
سید حسن نصر الله در پاسخ این سئوال که هزاران سوال برای ما ارسال شده است که از شما بپرسیم، اما به عنوان سئوال آخر میگویم آیا شما از واکسن کرونا استفاده خواهید کرد؟ گفت: من باور کنید تاکنون در این زمینه فکر نکرده ام.
دبیر کل حزب الله لبنان در پاسخ به این پرسش که «آنها سوال میکنند که آیا شما واکسن آمریکایی استفاده میکنید یا خیر؟» نیز گفت: خیر؛ به طور حتم و یقین از واکسن آمریکایی استفاده نخواهم کرد. من همواره در زمینه امور تخصصی به متخصصان مراجعه میکنم. دکترهایی هستند که به آنها اطمینان دارم. آنها برای سلامتی من اهمیت قائلند. من از آنها درباره صحت و سلامت خودم میپرسم. اگر آنها تایید کردند واکسنی را بزنم به خدا توکل میکنم و اگر تایید نکردند استفاده نمیکنم، زیرا این موضوعی سیاسی یا اعتقادی نیست./ خبرگزاری صداوسیما