«خوشحالم که در زندگی خارج زمینم بدتر از پله بودم.» این جمله رندانه از دیهگو مارادونا شاید یکی از کوتاهترین قابها برای توصیف خود او باشد.
آمیزهای از شیطنت، طنازی، رندی و فرصتطلبی! او بعد از ترک اعتیاد در سال 2005 بهعنوان مجری تلویزیون برنامهای بهنام La noche del 10 «شب شماره 10» از ستاره برزیلی پله دعوت کرد تا میهمانش باشد و آنجا این جمله را خطاب به یک رقیب-دشمن قدیمی گفت! مثل یکی از آن ضربههای نرم و چیپ در زمینهای گلآلود! حرف خودش را زد. ترجمه سادهاش این بود که «من در زمین بازیکن بهتری از پله بودم.» گرچه در ادامه همان برنامه گفت: «کدوم یک از ما بهترین بازیکن بودیم؟ مامان من که فکر میکنه من بهترین بودم ولی مامان پله نظر دیگهای داره!»
این ماجراها در کتاب «پسران بد فوتبال» نوشته جان فلیپس و ترجمه وحید نمازی آمده است. جایی که نویسنده دون دیگو را کنار جورج بست، پل گاسکوئین، اریک کانتونا، هریستو استویچکف و... بهعنوان شرورهای محبوب معرفی کرده است. از لحظه فوت مارادونا میلیاردها کلمه در توصیف او منتشر شده است اما انگار هرچه مینویسیم کافی نیست. مثل نوشیدن آب شور. بیفایده است، کلمهها انگار کافی نیستند. در این مدت کوتاه فیلمهای مستند و ویدئوهایی از گلها و آوازها و اشکهای او را دیدهایم اما باز هم کافی نیست!
برای نسل ما که با پای برهنه روی زمینهای خاکی و آسفالت به توپهای پلاستیکی لگد میزدیم و میخواستیم «مارادونا» شویم هیچ توصیفی جواب نمیدهد. اما خوشبخت بودیم در عصری که او جادو میکرد بازیهایش را زنده دیدیم. ما که از او معجزهها دیدیم باور نمیکنیم مُرده است. مگر میشود مارادونا بمیرد؟ آدمی که آرژانتین را زنده کرد و به نقشه برگرداند و ما را عاشق فوتبال، هیچ وقت نمیمیرد.
مارادونا «بهترین پسر بد دنیا» بود؛ نماد نسلی که با خشم، ناکامی، نادیده گرفته شدن و عشق به دست به یقه شدن با قلدرها بزرگ شد و انگار دیهگو جای ما داشت با ذوق جام جهانی 86 را به سینه میچسباند، جای ما گریه میکرد وقتی گفت در فینال جامجهانی 90 حقش را دزدیدند، جای ما بغض کرده بود وقتی در جام جهانی 94 گفتند دوپینگ کرده و ما نمیخواستیم باور کنیم و هنوز هم دلمان میخواهد فکر کنیم آدمهای پولدار و ناپاک زیر پایش نشستند و کوکائین دادند بکشد تا او نتواند تیمهای محبوبشان را لوله کند...
ما نسلی بودیم که «قهرمان» میخواستیم. قهرمانی خاکستری شبیه خودمان که از اعماق خودش را بالا بکشد و سر آخر پوز همه پولدارها را بزند. حتی اگر این وسط جاهایی هم با تقلب زیرآبی برود و قانون را دور بزند. به کجای دنیا بر میخورد؟ مارادونا حق ما را از جهان گرفت، از همه آنها که قانونها را جوری میچینند که خودشان بازی را ببرند. شاید برای همین دوستش داریم.
بیشتر بخوانید: