خود فراست در بخشی از سخنرانیاش در این مراسم به تغییر روند فکری و اندیشگانی خود از زمان نوشتن رمان «نخلهای بیسر» تا به حال اشاره کرد و گفت: «آن زمانی که من نخلهای بیسر را نوشتم و پای قضیه ایستادم، با افتخار این کار را کردم. چون انتخاب و دغدغه من بود و کمترین کار برای مردمی بود که جان و فرزندان خود را فدا میکردند، اما طبیعتاً امروز تفکر من، تفکر دیگری است و به جامعه به شکل دیگری نگاه میکنم. چون اگر دو روز فراست مثل هم باشد، مصداق فرمایش مولایش علیبنابیالطالب(ع) است که میگوید وای به حال مسلمانی که دو روزش مثل هم باشد.»
مجید قیصری
داستاننویس
آشنایی من با قاسمعلی فراست به رمان «نخل های بیسر» برمیگردد؛ این رمان اوایل دهه 60 منتشر شده بود. این رمان، جزو اولین داستانهایی است که با فاصلهای یکساله از «زمین سوخته» منتشر شد و کسانی که ادبیات این دوره را دنبال میکنند، میدانند که این دو کتاب و «زمستان 62» اسماعیل فصیح از اولین رمانهای ما در حوزه جنگ هستند. البته باید این تفاوت را در نظر گرفت که فراست در «نخلهای بیسر» نگاهش کاملاً حماسی است و به این وجه توجه کرده است. یعنی اگر «زمین سوخته» توجه و نگاهش گزارشگونه است، فراست نگاهی حماسی به مقوله جنگ دارد و این رمان یکی از شاخصترین کارهای او و البته ادبیات جنگ است. فراست یک شخصیت بیتکلف، ساده و صمیمیاست. یادم میآید برای جشنواره خاتم یکی از داوران ما، در مرحلهای از کار از داوری انصراف داد و من با قاسمعلی فراست تماس گرفتم و او با صمیمیت و سادگی تمام درخواست ما را پذیرفت و بدون هیچ تکلفی پابهعرصه گذاشت و گفت اول به نام رسولالله و بعد به خاطر شما داوری این جشنواره را قبول می کنم و هرکسی چنین کاری را نمیکرد. همین نشان از تواضع و احترام او به حضرت رسول و فروتنی او دارد. از طرف دیگر، نکته دیگری که درباره قاسمعلی فراست برای من حایز اهمیت است احترامی است که او به خانوادهاش میگذارد. یعنی در ماه دوبار به گلپایگان میرود و بهمادرش سر میزند.
هر وقت با او صحبت میکنم و در راه گلپایگان است میگوید دارم به «زیارت مادر» میروم. این زیارت مادر از نظر من، حرف باشکوهی است که به ما میگوید او در کنار همه هر آنچه در زندگی حرفهایاش هست، وجوه اخلاقی بسیار بارزی از این دست نیز دارد و نشان میدهد چنین ارزشهایی برای فراست بسیار مهم است. نکته دیگر این است که اصولاً در فضای روشنفکری ما باب است که نویسندهها و شاعران اصولاً به وضع جسمانی خودشان توجه نمیکنند و نه تنها توجه ندارند، بلکه خیلیها آسیب هم میزنند.
اما فراست در این مسأله هم ویژه است بشدت اخلاق حرفهای دارد و برای سرپا نگهداشتن خودش به ورزش بسیار اهمیت میدهد و اهل هیچ حاشیهای که به خودش و جسمش آسیب بزند نیست. در نهایت باید گفت ما ادبیات جنگ را با تمام نقاط و ضعفش با نویسندههایی مثل محمود، فصیح و فراست میشناسیم و پیش از آنها ما اصلاً ادبیاتی به عنوان ادبیات جنگ نداشتیم. در واقع طیفی میآیند و خشتبهخشت ادبیات جنگ را پیریزی میکنند و از نامهای دیگری مثل سیدمهدی شجاعی هم نباید گذشت که شالوده ادبیات جنگ را میریزند. فراست همچنان در دهه چهلم نویسندگی خودش این مسیر را میرود و اگر چه نگاهش ممکن است به بسیاری مقولهها و مسائل تغییر کرده باشد اما همچنان در این مسیر مینویسد و بهعنوان مثال در «گلابخانم» به تبعات بعد از جنگ میپردازد یا در کارهای دیگرش نگاهی آیینی و مذهبی به مسائل و موضوعات دارد.
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در سایت منتشر خواهد شد.
پیام های که حاوی تهمت یا افترا باشد در سایت منتشر نخواهد شد.
پیام های که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبز با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
پر بازدیدها
آخرین اخبار
نظرات