روزنامه ایران: سؤال این است چگونه باید این مطالبهگری را به سمت درست هدایت کنیم و برای اینکه به نتیجه مطلوب برسیم، مطالبات ما باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ با این توصیف آیا میتوان به هر نوع خواستهای در هر حوزهای از فرهنگی گرفته تا سیاسی و اجتماعی و معیشتی، مطالبه گفت؟ یکی از مهمترین نقدهای عرصه مطالبهگری، زبان گویندهای است که برای رسیدن منظورش به مخاطب تلاش میکند تا از تأثیرگذارترین روشها استفاده کند، اما مسأله اینجاست، خیلی از ما به عنوان مطالبهگر بویژه در حوزههای بزرگتر و عمومیتر نمیدانیم از چه زبانی و به چه طریقی عمل کنیم. اینکه چرا در نهاد خانواده، مدرسه، دانشگاه و رسانه به این نیاز اساسی پرداخته نشده از خلأهای جدی است که باید به آن پاسخ داده شود.
مطالبه تخصصی میخواهیم نه عمومی!
میثم مهدیار، پژوهشگر و استاد دانشگاه میگوید یکی از نیازهای ما در فرهنگ مطالبهگری این است که مطالبه تخصصی داشته باشیم. چون برخی از مطالبات واقعی نیست و براساس شایعاتی بوجود آمده که در فضای رسانهای مطرح شده است و هنوز صحت و سقم آن مشخص نیست. متأسفانه ما به ندرت با مطالبه تخصصی برخورد میکنیم.
اما این مطالبه تخصصی به چه معنا است و اساساً چرا باید مطالبات به شکل تخصصی مطرح شود و آیا این منافاتی با طرح مطالبات عمومی ندارد؟
مهدیار در پاسخ به این سؤالات میگوید: «تخصصی به این معنا است که ما دقیقاً بدانیم از چه کسی و یا چه نهادی مطالبه کنیم و به جای معلولها به سراغ علتها برویم و برای حل علتها مطالبه کنیم تا اینکه درگیر معلولها باشیم. موضوع مهم شکلگیری فرهنگ مطالبهگری است. فرهنگ مطالبهگری ما نسبت به مشکلات نحیف است و هنوز قوی نشده. مثلاً یک تغییر و تحولی در بودجه کشور رخ میدهد که بر میزان دریافتی گروهی از بازنشستگان تأثیر میگذارد. خب تعدادی هم متضرر میشوند. اما به جای اینکه نوک پیکان مطالبهگری به سمت نهاد تصمیمگیر برود، به سمت مسئولانی نشانه میرود که سهم و نقشی در این تصمیمگیری ندارند درحالیکه باید از نهاد دیگری این مطالبات پیگیری شود.»
او با بیان اینکه با توجه به شرایط تاریخی، تلاطمها و تحولات فرهنگی که جامعه ایران با آن همواره روبهرو بوده است، مطالبهگر بودن طبیعی است، میگوید: «ما همه مطالبهگر هستیم، اما اینکه تا چه اندازه به اهداف خود میرسیم هم مهم است. بههرحال یک مطالبه عمومی مطرح است اما باید در دل این مطالبه عمومی، یک مطالبه تخصصی هم جریان داشته باشد. آنچه بیشتر دیده میشود، مطالبات پراکندهای است که در میدانهای اجتماعی مطرح میشود. از اینکه دقیقاً چه چیزی میخواهیم و چگونه باید بخواهیم و البته چقدر امکان برآورده شدن آن وجود دارد هم اطلاع زیادی نداریم.»
مهدیار درباره اینکه چطور میتوان این مطالبه تخصصی را در جامعه بوجود آورد هم اینطور توضیح میدهد: «مطالبه تخصصی نیازمند مراکز و اندیشکدههای راهبردی است تا اندیشمندان آن طرح مسأله کنند. هماکنون بین نیازهای مردم با زبان سیاستهای روزمره فاصله وجود دارد و ما دارای اندیشکدههای قوی نیستیم. پس مطالبات هم به مطالبات کور تبدیل شده و معمولاً به نتیجه نمیرسند و روی هم انباشت میشوند. بنابراین برای اینکه بخواهیم مطالبات ما به نتیجه برسد، باید این اندیشکدههای راهبردی تقویت شود.»
مطالبهگری متوازن چیست؟
مطالبهگری در هر حوزهای اساساً یک کنش مثبت محسوب میشود. این را حسین شهرستانی، معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی به «ایران» میگوید: «ما درجامعهای زندگی میکنیم که گرایشهای مختلف سیاسی و قومی و فرهنگی وجود دارد، بنابراین هم مسائل متفاوت و هم موضوعات مشترک با سطح مطالبهگری متفاوت دارند. مهم این است که امکان طرح مسائل از زبان هر یک از این گرایشها و طیفها وجود داشته باشد. بنابراین برای طرح مطالبه باید ابزارهای کارآمدی هم وجود داشته باشند تا بتوانند به عنوان میانجیهای اجتماعی، صدای مطالبات را به گوش مخاطبان برسانند. این واسطه در واقع کار همان نهادهای مطالبهگری را انجام میدهند که به نمایندگی از هر یک از این اقشار و گروهها در ابتدا مسائل را تفسیر و روایت کرده و سپس منتقل میکنند.»
اما آیا ما هماکنون نهادهای واسط و میانجیگرهای اجتماعی داریم؟ شهرستانی میگوید که نمیتوان بهطور مطلق جواب منفی داد. چراکه گروههای مطالبهگر مثل نخبگان فرهنگی و عدالتخواه وجود دارد، اما در ساختار حاکمیت هم ما به میانجیهای اجتماعی نیاز داریم تا مطالبات عمومی را در داخل حاکمیت دنبال کنند. خب این در حال حاضر محدود است. از طرفی باید نهادهای واسط میان حاکمیت و مردم هم وجود داشته باشند مثل هنرمندان، اساتید دانشگاه، روحانیون و احزاب سیاسی تا نمایندگی سیاسی و اجتماعی مردم را برعهده بگیرند. الان این وظیفه بیشتر بر دوش سلبریتیها است، اما با توجه به گستردگی خواستهها و مطالبات مردم باید نهادهای میانجی هم متنوع باشند و نباید این بار به شکل نامتوازن تقسیم شود. البته در یک دهه اخیر گروههای مطالبهگر در قالبهای مختلف شکل گرفتهاند و در شبکههای اجتماعی هم ایفای نقش میکنند و حتی پیگیر مطالبات و پروندههای اجتماعی، محیط زیستی و سیاسی هم هستند، اما کارکرد اغلبشان شبیه انتشار یک خبر یا در سطح یک افشاگری در فضای عمومی است، چون به نظر میرسد که «رسانه زده» شده است. یعنی صرفاً به یک کنش رسانهای تقلیل پیدا میکند، درحالیکه نهادهای واسط یا همان میانجیهای اجتماعی باید به شکل حرفهای، ساختارمند و علمی مطالبات گروههای هدف را جلو ببرند و نتیجهمحور باشند. نکته مهم اینجا است که قدرت چانهزنی و تعامل هم با نهادهای قدرت داشته باشند و صرفاً پیگیریهایشان در حد صدور یک بیانیه نباشد. البته از طرفی باید فضایی هم برای فعالیت آزادانه نهادهای قدرت ایجاد شود.
شهرستانی درباره زبان مطالبهگری هم میگوید: «این یک تعامل دوطرفه است. یعنی همان قدر که به یک زبان روشن، صریح و غیر رادیکالی نیاز است، از آن طرف به یک گوش شنوا و نتیجهبخش هم نیاز است و برای این منظور باید زبان مطالبهگری از سوی هر دو طرف به رسمیت شناخته شود.»
انتهای پیام/