به گزارش ایران آنلاین، پس از پنج فصل و نیم بازی در فوتبال اروپا، این روزها باید پرسید علی قلیزاده به کدام سمت و سو میرود. انتقال اخیر او به لیگ ترکیه به خودی خود کوچ «سطح پایین» و بیارزشی نیست ولی برای مهاجمی که در سایپا آنقدر درخشید که در عنفوان جوانی لژیونر شد و سر از لیگ بلژیک درآورد، صعود و پیشرفت نه با انتقال به تیمی نه چندان مطرح در لیگ ترکیه بلکه کوچ به تیمی معروفتر در بلژیک و در نهایت با عضویت در یکی از تیمهای پنج لیگ اصلی اروپا (انگلیس، آلمان، ایتالیا، اسپانیا و فرانسه) شکل میگیرد و این چیزی است که شامل حال قلیزاده نشده است.
مثل رضایی، برخلاف رضایی
برای اینکه بفهمیم انتقال اخیر قلیزاده به لیگ ترکیه بیشتر یک صعود است یا سقوط فنی، لازم است یادآوری کنیم که ورود او به لیگ بلژیک در بدو لژیونر شدن وی یک ورود موفق و خبرساز بود. قلیزاده در آن زمان بسیار سریع در محیط جدید کاری خود جا افتاد و به یکی از بهترینهای تیم شارلروا که البته مالکان ایرانی آن در دو، سه دهه اخیر به کرات بازیکنان مستعد ایرانی را جذب باشگاه خود کردهاند، تبدیل شد. بازیکنی که با پای چپ هنرمند و بازی تکنیکی توأم با حرکات فانتزیاش، هم رقبا را تسلیم میکرد و هم هواداران شارلروا را به وجد میآورد. در همان طیف زمانی کاوه رضایی بازیکن فعلی تیم تراکتور هم عضو شارلروا بود اما فرقی که رضایی با قلیزاده داشت، نحوه فراز و فرود او در این باشگاه و رفت و آمدهایش به این تیم و آن تیم بود. رضایی هم در دو فصل اول حضورش در شارلروا چنان موفق بود که تیم نامدارتر و پرعنوان افسی بروژ (یا «بروخه») وی را صید کرد و اگرچه او در آن تیم بسیار پرمسئولیتتر و موفقتر ماندگاری لازم را نداشت و به شارلروا دیپورت شد، اما قلیزاده از دایرهای که گرداگرد او کشیده شده بود، آنقدرها هم فراتر نرفت و نه سر از بروژ درآورد و نه کوچ به لیگهای بزرگتر قاره سبز شامل حال وی شد و در مقاطعی از زمان هم به وضوح کماثر و کمرنگ شد.
انتخاب ثابت همه مربیان «ملی»
قلیزاده اما در روزهای خوبش یک آتشپاره تمام عیار است و چنان خوب و فنی در سمت چپ میدان و بهعنوان یک بازیکن «بال» دریبل میزند که اکثر حریفان برای مهار او چارهای جز ارتکاب خطا روی وی ندارند. سرمربیان سالهای اخیر تیم ملی ایران هم با دیدن این هنرهای ویژه جایی تقریباً ثابت در فهرست نفرات انتخابی خویش به قلیزاده دادهاند و فقط در زمانهای مصدومیت وی راهی به جز این را رفتهاند. اینچنین بود که ابتدا کارلوس کیروش، سپس مارک ویلموتس، آنگاه دراگان اسکوچیچ و در نهایت باز هم کیروش (در دومین مقطع حکمرواییاش در تیم ملی که فقط ۳ ماه طول کشید) تقریباً همیشه این چپپای پر هنر را که البته به لحاظ فیزیکی شکننده است، دعوت و از وی استفاده میکردند و بازیهای ملی پرشمار او از همین راه تأمین و ثبت شد.
لزوم پاسداشت جواهر ایرانی
با این حال کوچ اخیر او به لیگ ترکیه را باید یک عقبگرد آشکار برای وی تلقی کرد و شاید همچون کاوه رضایی نقطه شروع بازگشت وی به لیگ ایران طی یکی، دو فصل پیش رو باشد. حالا که لیگ فوتبال ترکیه به سبب زلزله مهیب اخیر این کشور مانند تمام فعالیتهای دیگر ورزشی تعطیل شد و تا مساعد و طبیعی شدن مجدد اوضاع بازگشایی نخواهد شد، بهترین فرصت در دست قلیزاده است تا شرایط خود را از نو ارزیابی و برای آیندهای بهتر برنامهریزی کند. او که از معایب برخاسته از زلزله ترکیه و مرگ و میرهای دلخراش و گسترده آن خاطری مکدر دارد، پس از بازیابی روحیاش باید کاری کند که در شروع مجدد لیگ ترکیه چنان بدرخشد که نه فقط سرمربیان جدید تیم ملی ایران- مانند اسلاف خود- او را فرا بخوانند بلکه باشگاههای بزرگتر اروپا هم تور خود را برای وی پهن کنند و برای صید او به رقابتی حاد بپردازند و این جواهر ایرانی را از هر جهت پاس بدارند.
انتهای پیام/